تسلط بر خود (بیرونی)

۱٫ اطمینان
بتدریج با اطمینان حاصل کردن از قابلیت کنترل بر خویشتن، اعتماد به نفس انسان استوارتر می‌شود. این قابلیت در اثر تلاشی سنجیده و به شکلهای مختلفی در آدمی پدید می‌آید. تمرینهای چیرگی بر خویش که هنگام تنهایی و فارغ از هر گونه اجبار آمرانه و بدون حضور شاهد انجام می‌دهید، جملگی به افزایش این احساس درونی کمک می‌کنند که به استعدادهای عملی خود، و به امکانات موفقیت خویش اطمینان یابید و این احساس بی‌درنگ به کردار صحیح می‌انجامد. همین تمرینها و کردارها در شما ایجاد اطمینان می‌کنند، اطمینانی آرام‌بخش و سنجیده که به برکت آن می‌توانید یقین کنید که پس از کوتاه مدتی در هر اوضاع و احوال و در حضور هر کس حالت کاملاً آسوده‌ای خواهید داشت.
در زندگی بیرونی خود انواع احساساتی را دریافت می‌کنیم که باید با روشن‌بینی به تفسیر آنها بپردازیم، بی‌آنکه هرگز اجازه دهیم بازتاب آنها حالت عاطفی، اجزای مغزی یا فعالیت ما را مختل کند. عادت به برتر دانستن تفکر سنجیده باعث می‌شود که همین خلل ناپذیری و تأثرناپذیری در ذهن ما استوار شود که به برکت آن می‌توانیم به رغم وجود احتمالات کمابیش کندکننده و مانع شونده، هر روز تلاشی را با هدف مشخصی آغاز کنیم و ادامه دهیم، در مقابله با هر رویداد پیش‌بینی نشده‌ای آماده و هشیار باشیم، و در برابر وسوسه‌های فراگیر و عمیق عوامل مختل‌کننده تاب بیاوریم.
میان خودپسندی و اعتماد به نفس دریایی فاصله است. یکی حاصل نوعی شادی و بی‌خیالی تخیلی است که تحت تأثیر حرص و ولع قرار می‌گیرد، و نخستین تکانی که از سوی واقعیت بر آن وارد آید، آن را محو می‌کند و جایش را به یأسی دامنه‌دار می‌دهد؛ ولی منبع دومی اعتقادی عمیق و از پیش پرورش یافته است. آدم خودپسند وقتی تصمیم گرفت، کورکورانه دست به عمل می‌زند. جوش و خروش و هیجان او فقط به حال تلاشی سرکش در آغاز کار مفید است، نه برای تلاشی مداوم که همواره ملازم با زندگی است.
فردی که تسلط او بر خویش محصول مقاومتهای مداوم و تحت اجبار درآوردنهای خود باشد، به امکانات خویش در زمینه بالا بردن سطح کفایتهایش اعتماد موجهی پیدا می‌کند، خونسردانه به ارزیابی تجهیزات موجود و کنونی خود می‌پردازد، آنها را با آنچه برای تحقق هدفهایش لازم به نظر می‌رسد مقایسه می‌کند، و سپس، بدون هیچ‌گونه تعلل و درنگ و با یاری گرفتن از انرژی متمرکزی به اجرای آن می‌پردازد. چنین فردی هرگز فکر نمی‌کند که «کارها خودبخود روبراه خواهد شد»، بیشتر بیم آن دارد که مبادا به مشکل کم بها داده باشد، و می‌داند که در صورت نیاز باید به برخی ناکامیابیها نیز بیندیشد. اما می‌داند که مبارزه اگر روشمند و خستگی‌ناپذیر باشد، همواره سرانجام پیروز خواهد شد و توازن را به سود جنبه‌های نیک بر هم خواهد زد، زیرا با عمل کردن و تقویت مداوم قوای خویش، بتدریج بر موانعی که در برابرش سر بر می‌آورند، غلبه خواهد کرد.

۲٫تدبیر
چنان که دیدیم، منبع عمیق این آسودگی گفتار و کردار و این آرامشی که ما «اطمینان» نامیدیم، در به دست گرفتن مهار خویشتن نهفته است. زندگی اجتماعی برای پرورش این صفت همواره فرصت لازم را در اختیار ما قرار می‌دهد. اگر مراقب خود باشیم، خیلی زود موفق می‌شویم بازتابهای خارجی احساسات خود را تعدیل، تأثیرناپذیری حالت چهره خود را حفظ کنیم، حالت نگاه خود را با اطمینان آرام نگه داریم، و طرز بیان سنجیده‌ای داشته باشیم. تأثیرناپذیری بیرونی، تحت‌تأثیر بازتاب شناخته شده‌ای، صفای باطن را ایجاد و حفظ می‌کند. از سوی دیگر، رفتار بدون هیجان و آرام ما بر کسانی که با آنها سروکار داریم، تأثیر مساعدی می‌گذارد.
در باب اطمینان، ضمن اینکه برای تحقق پیشرفتهای کوچک فوری و موفقیت‌آمیز می‌کوشیم، از داشتن هدفهای بزرگ نیز نباید به خود بیم راه دهیم. در بالا، خودپسندی را در تقابل با اعتماد به نفس قرار دادیم؛ اما اکنون می‌گوییم این مانع بزرگی نیست که نتوان بر آن چیره شد خودپسندی که نوعی اعتماد به نفس زیادتر از حد متعارف و استوار بر پایه‌های بی‌شرمی است، خاص برخی افراد با مزاجی تند و پرجوش و خروش است، و هرچه اعتماد به نفس سنجیده سودمند است، خودپسندی می‌تواند زیان‌بخش باشد.
برای آنکه در مقابل دیگران احساس اطمینان به خود کنید و خاطری آسوده داشته باشید، نخست بکوشید در برابر دیگران رفتاری غیرقابل سرزنش از خود بروز دهید. حتی وقتی احساس می‌کنید با شما طوری صحبت یا عمل می‌شود که ممکن است زبان تندتان را برانگیزد، سعی کنید آرامش خود را حفظ و قواعد ادب را کاملاً رعایت کنید. اجازه ندهید رفتار و گفتار نادرست دیگران، بر سنجیدگی سخن شما اثر گذارد و آن را تغییر دهد. بعداً درباره چگونگی رفتار مناسب در برابر اعمال دشمنانه بیشتر سخن خواهیم گفت.

۳٫ مقابله با دشمنیها
گفته‌اند که «کماب به این جهان تعلق ندارد.» انسان واقع‌بین این را می‌داند که رویهم رفته در این
جهان باید منتظر نقایص ناهنجار باشد. افشاگری، حسادت، دشمنی، فریب و خیانت، بی‌انصافی و بی‌عدالتی، خودکامگی، خشونت… صفاتی‌اند که در همه جا یافت می‌شوند. انسان در همه جا جلوه‌های زنده یا فراوان، اشکال شدید یا خفیف، مداوم یا متناوب آنها را مشاهده می‌کند. از زاویه مسئله موردنظر ما – یعنی تسلط بر خویش – واقعیت آن است که تمام این نقایص را باید ملازم هر شخصیت انسانی، و به مثابه واقعیتهایی نگریست که هر کس که مایل به تسلط بر خویش است باید تیزبینی خود را در مقابل آنها حفظ کند، بدون خشمگین شدن به خویشتنداری بپردازد و شخصیت خود را بدون مأیوس شدن تقویت کند.
در مقابل سخنان ناهنجار، مخالفت خود را با به زبان راندن کلمات بسیار مختصر و سرد یا فقط با سکوت پیشه کردن، نشان دهید. در برابر کردارهای خصمانه با روشی کاملاً سنجیده و بدون خشم و هیجان به مقابله برخیزید. در برابر خرده‌گیریها، سرزنشها و نظایر آن، چه درست باشند چه نادرست، کاملاً بیهوده است که وقت و انرژی خود را به هدر دهید. گاه بجاست اگر شخص سومی را که شاهد معایب مخاطب شماست به طور غیرمستقیم مورد خطاب قرار دهید: «می‌دانی، آنچه را که به فلانی گفتی به نظرم چندان مناسب نبود… شاید نمی‌دانی که…» مقابله مستقیم، بویژه اگر توأم با دشنام باشد، به طور کلی عملی کاملاً نادرست است چون با قواعد تأثیر متقاعدکننده مغایر است.
یک بیان درست، عینی، دقیق، روشن، ساده و کاملاً مستدل برای باطل کردن هر گونه انکار و هر گونه بحث بسیار مؤثرتر از ردیف کردن یک رشته صفات توهین‌آمیز یا تحقیر کننده، و تحویل دادن به طرف مقابل، است. لحنی مصمم و قاطع، آرام و کند و متکی بر تلفظ صحیح و منقطع بیشتر می‌تواند یک روح خشمگین را رام کند و مقاومتش را بستاند تابرانگیختن احساس عصیانی که با صدایی تهدید‌کننده بیدار می‌شود. چند کلمه مختصر و منصفانه می‌تواند بازتاب بسیار عمیقتر و پایدارتری از یک خطابه شدید و خشونت‌بار داشته باشد.
هر کس می‌تواند فن نفوذ مفید بر دیگران را با اجرای دستورالعملهای مفصلی که مغناطیس شخصی را پرورش می‌دهند، یعنی با اقتدار چیره‌جویانه و مهارت تلقینی اعمال کند.

۴٫ ارزش دستورالعملهای قبل
نخستین فایده فوری آنها عبارت است از پدید آمدن بهبودی محسوس تنش عصبی از طریق صرفه‌جویی در تلف کردن بیهوده و توانفرسای انرژی. این بهبود هم بر کارکردهای ارگانیک و نباتی و هم بر قوای دماغی احساس خواهد شد که بازدهی آن افزایش و خستگی‌پذیری‌اش کاهش خواهد یافت و تیزبینی‌اش پایدارتر خواهد شد. همه کسانی که به توصیه‌های ما عمل می‌کنند، بزودی احساس نیرو و شجاعت بیشتر خواهند کرد، انجام وظایف معمول خود را آسانتر خواهند یافت و قادر به انجام کارهایی می‌شوند که قبلاً دشوار و خارج از تواناییشان به نظر می‌آمد.
دستورالعملهای ما همچنین امکان خواهند داد که در محیط پراضطراب، آشفته، نابسامان یا تحریک‌آمیز آرامش خود را حفظ کنید. با رعایت آنها می‌توانید از مشاجرات متعدد پرهیز کنید، از افراد پرخاشجو مصون بمانید، و دست کم فرصت را به افراد خشن یا بداندیش ندهید. و سرانجام اینکه ستایش و توجه افراد متعادل و سنجیده را به سوی خود جلب می‌کنید.

۵٫ نقشهای متقابل
گویی همانند صلح جهانی، عصر برادری، نیک‌اندیشی، بی‌غرضی و انصاف و عدالت از ما بسی دور شده
است. موارد استثنا مؤید قاعده‌اند و خصلتی باارزشتر یافته‌اند. بنابراین، به جای اینکه به توهمات پناه ببریم، به بررسی نقشی بپردازیم که هر کس با ما سر و کار دارد، آن نقش را در مقابل ما ایفا می‌کند. این نقش در اکثر موارد ممکن است معنای دیگری غیر از حرص و ولع در عمل داشته باشد. پس بر ما واجب است که دیدگاه طرف مقابل را درک کنیم، و بر حسب جایگاه خود در سلسله مراتب اجتماعی به آشتی و سازش و پیروی توسل جوییم.
هدف مدیری که تحت فرمان دستورات او هستیم کسب نتیجه‌ای مشخص در قالب یک راهبرد بازرگانی یا صنعتی است که فقط همان برای وی اهمیت دارد. ما باید دقیقاً به آنچه او می‌خواهد و هدفهایی که دارد توجه و قوای خود را بر اجرای درست و عاری از خرده‌گیری آنها متمرکز کنیم. کارفرما که در اندیشه راه بردن صحیح مؤسسه خویش است، دستمزد حتی‌المقدور محدود و سنجیده‌ای را در مقابل حداکثر کار ممکن می‌پردازد. از سوی دیگر، فرد مزدبگیر، هرگز نه مزد خود را کافی و زیاد می‌داند و نه وقتی را که صرف کار می‌کند کوتاه می‌پندارد. روان‌شناسی انسانی نیز چنین است. همگی ما از خودمان بیشتر از موقعیتمان راضی هستیم. بنابراین، برای هر کس این امتیاز بزرگی است که حتی در برابر کسانی که منصف نیستند کاملاً منصف باشد.

۶٫ منش‌شناسی
بررسی منش‌شناسی عبارت است از چهره‌شناسی و خواندن خصوصیات هر کس از روی چهره او، تفسیر صحیح رفتار وی، تشخیص تمایلات بنیادی هر کس، ارزیابی قوای او، در نظر گرفتن نوع و گستردگی اندیشه‌هایش، احساساتش و تمایلاتش…، این بررسیها در زندگی اجتماعی بسی پرفایده است.
امکانات این بررسی قبل از هر چیز مستلزم تسلط بر معرفت صحیح روان‌شناختی و روحیه مشاهده‌گر روشمند است که با رشته‌های عینی و علمی که امروزه کاملاً مشخص شده‌اند پرورش یافته باشد. عناصر اطلاعاتی نیز اندک نیستند. هر کسی را که می‌توانیم ببینیم و به سخنانش گوش فرا دهیم، با گفتار و کنش و واکنش خود، گشاده دستانه اطلاعاتی را در اختیار ما قرار می‌دهد. ساختار، نسبتها و خطوط و ویژگیهای چهره و حرکات و اشارات، جنبه‌های متعددی از شخصیت را به ما می‌شناسانند، و این نکته را پژوهشهای کارشناسان روان‌شناسی ریخت‌شناسی (مورفوپسیکولوژی) ثابت کرده است. کف‌شناسی نیز که به تفسیر نشانه‌ها، حاشیه‌ها، برجستگیها و خطوط کف دست می‌پردازد، حقایقی را در اختیار ما قرار می‌دهد.

پست شده در مقالات آموزشی