بررسی اثربخشی تلفیق روایت درمانی و خانواده درمانی شناختی در ارتقاء سلامت روان و بهبود عوارض ناشی از جدایی روان شناختی زوجین
دکتر ریتا لیاقت – روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکزی
رئیس مرکز خدمات مشاورهای پارسیان
چکیده :
از جمله رویکردهای جدید و تاثیرگذاری که طی یک دهه گذشته تحت لوای نام پست مدرن در رواندرمانی و به صورت خاص در خانواده درمانی پدیدار گردیده و نظر به نفوذ روز افزون آن به عنوان موج چهارم در روانشناسی قلمداد می گردد روایت درمانی یا قصه درمانی به شیوه روایتی است. در تلاش برای ساختار شکنی روایت مسلط زندگی بیمار و برانگیزاندن نیروها و پویایی های درونی فرد در جهت خلق راه حلهای یگانه وبی همتا بنیان این رویکرد را که بر اساس کارهای میشل وایت (۱۹۹۰) بنیان گذارده شده این گونه می توان عمل کرد، مشکل، مشکل است شخص مشکل نیست روشی است فوق العاده سودمند در توجه به باورهای ناکارآمد و تغییر آنها ، برونی کردن و از توان انداختن مشکل، با تلاش در مسیر چهارچوب ذهنی فرد و جدا کردن او از مشکل، ایجاد توان نگاه بیرونی به مشکل از زاویه های مختلف و در نهایت خلق تفسیری دگرگون، تالیفی دوباره ، خاطره ای بازسازی شده و نقشه ای متفاوت برای روایت داستان زندگی شخص که بخصوص اثرگذاره قابل توجهی در تعارضات زناشویی دارد.
همچنین نهضت خانواده درمان در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ بوجود آمد این شیوه درمانی خانواده را به مثابه یک سیستم در نظر می گیرد و برشناخت و تحلیل الگوهای ارتباطی بین اعضا خانواده و سلسله رفتارهای حاکم بر آن تاکید دارد در پژوهش حاضر خانواده درمانی را به صورت شناختی پیاده کرده ایم که با الهام از زمینه هایی بود که کورمیر و کورمیر (۱۹۸۵) آن را تحت تاثیر قرار دادن ، یا منجی شناختهای مددجو از طریق بازسازی عقلانی ، نامگذاری مجدد شناختی و تلقیح فشار روانی نامیده اند.(ساعتچی، ۱۳۷۴).
بازساخت دهی شناختی (کورمیر و کورمیر ۱۹۸۵ و گریگر، ۱۹۸۶، مایکن بام ، ۱۹۷۷، میچل و کرومبواتز ۱۹۸۷) یک راهبرد نظامدار و سریعاً در حال رشد می باشد که به هنگام بکارگیری آن به خانواده آموخته می شود تا شناختهای منفی و ناتوان سازنده خود را با افکار و اعمال مثبت و خودافزاینده، جابجا سازد و سعی شد به صورت ترکیبی از تکنیکهای نقش معکوس، پیوند دوگانه (هیل ۱۹۸۵) مجسمه سازی خانواده به صورت جنبشی (مک کلیو ۱۹۸۷) مجسمه سازی از صفحه ساکت و ساکن با جملات تکراری (جفرسون۱۹۸۷) استفاده شود.
در پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر تلفیق روشهای خانواده درمانی شناختی و روایت درمانی تعداد ۲۰۰ زوج که دارای اختلافات اساسی زناشویی و در حال مراجعه به مراکز خدمات مشاوره ای بودند با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه جدایی روان شناختی هافمن و پرسشنامه سلامت روانی ویسکانسن روی آنها اجرا شد و براساس نقطه برش (انحراف استاندارد میانگین) افرادیکه پایین تر از نقطه برش بودند یعنی ۶۰ زوج انتخاب و به دو گروه ۳۰ نفر آزمایی و کنترل تقسیم شدند خانواده درمانی شناختی طی جلسات دهگانه روی خانواده گروه آزمایش انجام شد سعی شد مدت ۲ ساعت را بین روش فوق الذکر و روایت درمانی بخش کنیم این تکنیکها فقط روی گروه آزمایش اعمال شد و نتایج نهایی پژوهش نشانگر این بود که میزان سلامت روانی زوجین به دلیل افزایش نمرات مولفه های استقلال عاطفی و استقلال بازخوردی و استقلال کنشی افزایش یافت.
تلفیق روایت درمانی و خانواده درمانی شناختی منجر به افزایش رابطه صمیمانه و رشد شخصیتی و غلبه محیطی که از مولفه های سلامت روانی ماست در زوجین افزایش یافت همچنین از نظر مولفه های استقلال تعارضی و استقلال بازخوردی و استقلال عاطفی و استقلال کنشی تفاوت معناداری بین زوجین در گروه آزمایش و کنترل نشان داده شد.