مقدمه :
رشته موسیقی درمانی در حقیقت یکی از شاخه های علوم درمانی است که در آن «موسیقی درمان گر» (music therapist) مانند پزشک که از دارو یا وسایل جراحی استفاده می کند از موسیقی و فعالیتهای گوناگون همراه با موسیفی به عنوان ابزار درمانی استفاده می نماید.
در دنیای پزشکی کنونی به طور کلی دو دیدگاه درباره روشهای درمانی وجود دارد : یکی «طب رایج» (conventional medicine) یا پزشکی غربی است که امروزه در کشور ما اعمال می شود و دیگری شیوه های مختلف درمانی است که مجموعه آنها را «طب جایگزین» (alternative mdicine) یا «طب مکمل» (complementary medicine) و یا «طب حاشیه ای » می نامند.
ویژگی تمام رشته های طب جایگزین استفاده از «قابلیتهای خود درمان بدن» و کل نگر بودن این رشته هاست. برخلاف پزشکی رایج که بدن انسان را از دیدگاه ملکولی و سلولی مورد مطالعه قرار می دهد و انسان را متشکل از اجزای متفاوت می داند و سعی در شکافتن هسته پاتو فیزیولوژی بیماری ها دارد طب جایگزین انسان را مجموعه ای واحد از جسم احساس و روان می داند و برای او شعوری قائل است که در تمام نقاط بدن او- و هر موجود زنده- یافت می شود و هماهنگ کننده ساختارهای جسمی و روانی اوست. به عبارت دیگر شاخه های مختلف طب جایگزین بیماری های عضوی را نتیجه اختلال در این شعور و ناشی از اشکال در عملکرد کل بدن و به هم خوردن تعادل بین جسم و روان و احساس می دانند در نتیجه درمان فقط ناظر بر نتیظیم کارکرد جسم بیمار نیست بلکه به افکار، احساسات و روان او نیز توجه دارد.
طب جایگزین بیش از پنچاه شیوه درمانی رایج را در بر می گیرد که طب سوزنی (acupunctur)، آیورودا (ayurveda)، موسیقی درمانی (music therapy)، هومئوپاتی (homogopathy)، هیپنوتیسم (hypnotism)، هنر درمانی (art therapy)، درمان طبیعی (naturopathy) و یوگا درمانی از مهم ترین و شناخته شده ترین شاخه های آن به شمار می روند.برخی از این شیوه ها مانند طب سوزنی از قدمتی چند هزار ساله برخوردارند و برخی مانند هومئوپاتی و موسیقی درمانی نسبتاٌ جدید تر هستند.
اگرچه بسیاری از رشته های طب جایگزین هنوز در ایران ناشناخته مانده اند ولی در بیشتر کشورهای پیشرفته از این رشته ها نیز به موازات پزشکی رایج در امر درمان استفاده می شود و در سالهای اخیر مردم و پزشکان گرایش بیشتری به آنها نشان داده اند.
- محدوده های عملکرد درمانی طب جایگزینی
در مورد توانایی های درمانی روشهای مختلف طب جایگزین توافق همگانی وجود ندارد. برخی از این رشته ها مانند هومئوپاتی و طب سوزنی در معالجه بسیاری از بیماری ها موثرند و تعدادی دیگر از جمله کایروپراکتیک (chiropractic) بیشتر در درمان دردهای عضلانی و مفصلی مثلاٌ کمر دردهای مزمن کارایی دارند. به طور کلی می توان گفت بسیاری از مراجعان به این رشته ها را بیماران مبتلا به دردهای مزمن بیماری های قلبی-عروقی، آلرژی ها و … تشکیل می دهند. در حقیقت یکی از نقاط ضعف پزشکی رایج درمان بیماری های مزمن است و به همین دلیل اغلب رشته های طب جایگزین شهرت خود را مدیون کارایی شان در معالجه بیماری های مزمن هستند اگرچه این امر به معنای عدم توانایی آنها در درمان بیماری های حاد نیست. به عنوان مثال سازمان جهانی بهداشت کارایی طب سوزنی را در درمان حدود ۴۵ بیماری تایید کرده که بسیاری از آنها بیماری های حادی مثل گلودرد، سرماخوردگی، اسهال و برونشیت حاد هستند.
اصوات موسیقی به علت برخورداری از بار هیجانی و عاطفی تاثیرات عمیقی بر روحیات شخصیت و پرورش عواطف انسانی می گذارند و در تعدادی از شاخه های طب جایگزین مانند طب سوزنی هومئوپاتی و آیورودا نقش عمده ای در درمان دارند. امروزه به علت نگرش علمی و روش مند به موسیقی در درمان امراض موسیقی درمانی به عنوان رشته ای مستقل مورد توجه قرار گرفته و در حکم روشی مکمل برای درمانهای رایج پزشکی تعریف شده است که منظور از آن استفاده تجویز شده از تحریکات موسیقایی یا فعالیتهای آن برای کاهش ناتوانی و بیماری و تغییر حالات ناسازگار از طریق توانبخشی توقف و درمان علائم بیماری است که زیر نظر پرسنل آموزش دیده صورت می گیرد.۱
در این رشته موسیقی به عنوان ابزار و موسیقی درمان گر به عنوان فرد متخصص در برخی از بیماری ها شرایطی را (با توجه به شدت آن بیماری) ایجاد می کنند که می تواند بیمار را در یک روند مثبت صعودی درجهت کاهش استرس ها و ارتقا سلامت قرار دهد و این شرایط ممکن است متناسب با جنس و سن بیمار و شدت بیماری در امراض مختلف متفاوت باشد.
در مورد کارکرد موسیقی در پزشکی پژوهش های گوناگون و معتبری صورت گرفته است که تعدادی از آن ها بر روی علائمی چون ضربان قلب، فشارخون، دردهای گوناگون، تنفس، واکنش های پوستی، هورمونهای آدرنالین، پرولاکتین، کورتیزول، امواج مغزی، کتکولامین ها، استروئیدها، الکترومیوگراف، عوارض جانبی داروها، مدت استفاده از داروها و مدت بستری بودن و بسیاری موارد دیگر متمرکز بوده است.
به طور کلی اهداف درمانی این پژوهش های موسیقایی را می توان در هشت محور عمده خلاصه کرد.۲
۱٫ پیشگیری، آموزش و یادگیری
۲٫ کاهش دردهای گوناگون پزشکی و دندان پزشکی
۳٫ کاهش تنش ها و نگرانی های ناشی از جراحی آسیبها و بیماریها
۴٫ توان بخشی بعد از جراحی آسیب ها و تصادفات
۵٫ کاهش خستگی حاصل از تنوس های عضلانی (گرفتگی های عضلانی ) و کارکرد ماهیچه ها
۶٫ کاهش عوارض جانبی دارو ها
۷٫ کاهش مدت استفاده از دارو ها
۸٫ کاهش طول مدت درمان و بستری بودن
علاوه بر تاثیرات درمانی یادشده موسیقی می تواند برای ارتقا برخی از فاکتورهای رفتاری در افراد سالم موثر واقع شود. مثلاٌ در صنعت از دوش موسیقی برای افزایش بازده تولید و آرامش روانی کارکنان استفاده می شود. تاثیرات انواع موسیقی بر فرایندهای حافظه یادگیری، دقت، ادراکات حسی، سیستم عصاب حرکتی و … نمونه هایی از این مقوله اند. پژوهش های انجام شده درباره حس آمیزی رابطه متقابل تاثیرات روانی برخی از نت ها و گامهای موسیقی را با رنگهای مختلف آشکار می سازد. مثلاٌ روان پزشکان رنگ قرمز را به گام دوماژور و رنگ سبز مایل به آبی را به گام لاماژور نسبت داده اند.
موسیقی در زمینه شناخت و کمک به رفع مشکلات رفتاری نیز کاربرد فراوانی دارد و این تغییرات رفتاری خاصه در سنین رشد و کودکی حائز اهمیت است. علت این تاثیر گذاری این است که هنر به طور کلی و در این جا موسیقی با توجه به بار عاطفی آن به عنوان نوعی وسیله تخلیه روانی به کار برده می شود و کودکانی که دچار تنش و فشار روانی هستند با برون فکنی فشارها و هیجانات از طریق موسیقی، به حد مطلوب هیجان و آرامش دست می یابند.
به استثنای مواردی که مشکل کودک ریشه جسمی یا ارگانیک (اندامی) دارد تاثیر موسیقی در رفتار کودک در مقایسه با سایر شیوه های دیگر از جمله دارو درمانی موفق تر بوده و بیش از هر روش دیگری در تعدیل رفتارهای کودک موثر است اگر چه در مورد نقصهای ارگانیک نیز نقش موسیقی را نباید از نظر دور داشت.
مهم ترین ویژگی ازتباطی موسیقی جنبه غیر کلامی آن است که می تواند در درمان اهمیت اساسی داشته باشد. موسیقی واسطه با ارزشی برای ایجاد ارتباط مجدد با واقعیت در مورد افرادی است که از واقعیت و اجتماع بریده اند(بیماران اسکیزوفرنی).
موسیقی، نوعی محرک احساسی قوی و تجربه ای چند حسی است : تحریک شنوایی از طریق اصواتی که شنیده می شوند تحریک لمسی از طریق ارتعاشاتی که قابل احساس هستند و نیز تحریک بینایی توسط اجرای زنده آن. مثلاٌ کسب موفقیت در فعالیتهای موسیقایی می تواند احساس ارزش فردی را تقویت کند. به علاوه موسیقی به عنوان انتقال دهنده اطلاعات انتقال دهنده تقویت کننده ها و زمینه ای برای یادگیری و انعکاس مهارتها نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
- مهارت های لازم ۳
بررسی علمی هر پدیده در جهان منوط به شناخت اجزا عناصر تشکیل دهنده و نسبتهای لازم و متعادل در میان آنها و نیز بررسی طرز قرار گرفتن هر یک از اجزا و نسبت روابط و وظایف آنها با یکدیگر است . در مبحث موسیقی درمانی که دو جنبه موسیقایی و پزشکی درآن مطرح است داشتن اطلاعاتی جامع برای درک و دریافت موسیقی روان شناسی موسیقی، تئوری موسیقی، تاریخ موسیقی و همچنین شناخت دقیق جوانب مختلف جسمی و روانی انسان از دیدگاه علوم فیزیولوژی (کارکرد صحیح اجزای بدن) و پاتولوژی (آسیب شناسی) برای «موسیقی- درمانگر » الزامی است.
علاقه و اشتیاق یه کار و پذیرش مسئولیت حرفه ای از تعهد نسبت به این رشته احرتام ره حقوق درمان جویان و داشتن روحیه تحقیق از ویژگی های مهم یک «موسیقی درمانگر» است. بنابراین او باید مهارت های تکنیکی و تفسیری پیشرفته را حد افل در یک وسیله اجرای موسیقی بداند و در توسعه و گسترش روابط بین افراد از طریق فعالیتهای موسیقایی مهارت کامل داشته باشد. از طرفی چون ریشه و پایه تمام بحثهای روان شناسی به نوعی به مغز و اعصاب مربوط می شود و با توجه به این که فرایند درک موسیقی در مغز انسان صورت می گیرد ضرورت بحث عصب شناختی پیرامون موسیقی آشکارتر می شود . موسیقی می تواند از طریق ایجاد تحریکاتی در قسمتهای مختلف سیستم عصبی به طور وسیعی بر بسیاری از اعضا و اندام های انسان از نظر ادراکات حسی و کارکردهای عملی موثر واقع شود و باعث پویش جسم و روان انسان در حالت سلامتی و بیماری گردد.
تکنیک ها و روشهای موسیقی درمانی
۱٫ شنیدن موسیقی به طور غیر فعال ۴
در این روش بیش تر بیماران موسیقی دلخواه و انتخابی خود را می شنوند و در مواردی می توانند از هدفون استفاده کنند و اجازه دارند صدای ضبط را کنترل و نوار را دستکاری کنند. کاهش درد اضطراب و استرس ناشی از بیماری و استفاده کمتر از داروهای بی حسی و یا کاهش عواض جانبی داروها و در نهایت کوتاه کردن مدت استفاده از دارو و بستری شدن از هدفهای عمده درمانی در این روش است.
انتخاب موسیقی مورد علاقه بیمار بر اساس تجربیات، روحیات، منش و خلق و خوی وی معمولاٌ با برانگیخته شدن خاطراتی همراه خواهد بود که قبلاٌ تجربه شده و تهییج این خاطرات خود موجب تحریکاتی هیجانی در سطح سیستمهای خود آگاه و ناخود آگاه عصبی و مغزی می شود و پی آمدهای مختلفی را بر جای خواهد گذاشت که باید توسط متخصص این رشته- یعنی «موسیقی درمانگر»- تا رسیدن به هدف نهایی پیگیری و کنترل شود و تداوم داشته باشد.
۲٫ همکاری فعال در فعالیتهای موسیقایی ۵
در این روش بیماران برای هماهنگی های عضلانی و تنفسی به انجام تمرینات مناسب ریتمیک می پردازند و از موسیقی برای حرکات بدنی، خواندن و نواختن استفاده می کنند. مثلاٌ سازهای بادی برای افزایش گنجایش ششها مورد استفاده قرار می گیرند. در این روش از ریتم و سبک موسیقی مناسب با نیازهای بیماران استفاده می شود. به عنوان مثال موسیقی محرک مانند دیسکو برای حرکات قوی و موسیقی آرام مانند والس برای انجام حرکات روان و سیال به کار می روند و در موارد دیگر به تمرین تمرکز بر روی عناصر و اجزای موسیقی از طریق شنیدن توصیه شده است. هدفهای عمده درمانی که از این روش حاصل شده عبارتند از : کاهش درد همراه با حرکات ریتمیک، افزایش توانایی های حرکتی، افزایش قدرت و مدت حرکت در نارسایی های عضلانی، افزایش گنجایش تنفسی و نمونه های متعدد دیگر.
۳٫ موسیقی و مشاوره۶
در این روش از موسیقی برای بحث و گفت و گو و یاد آوری خاطرات بیماران به منظور افزایش مکالمه مثبت و ارتباط نزدیک با یکدیگر استفاده شده است. ترغیب بیشتر بیماران به شروع گفت و گو و بحثهای موسیقایی و سخن گفتن پیرامون هر چیزی- جز بیماری- بر تحمل و سازگاری بیماران با شرایط بیمارستانی می افزاید. هدف عمده این روش کاهش استرسها، نگرانی ها، ترسهای ناشی از بیماری و جراحی و افزایش ارتباطات بین فردی و ایجاد آرامش و امیدواری در بیماران است.
۴٫ موسیقی و رشد۷
در این روش عمدتاٌ از موسیقی به عنوان محرکی تقویت کننده استفاده می شود و با آن افراد مختلف مخصوصاٌ کودکان را به انجام تمرینات موزیکال ترغیب می کنند که تقویت رفتارهای خاص خودیاری و یادگیری می انجامد. هدف عمده این روش افزایش یادگیری و توان بخشی بیماران و جلوگیری از واپس روهای رشدی است.
۵٫ موسیقی و محرک ۸
در این روش موسیقی برای تقویت حواس بینایی، لامسه و شنوایی به کار می رود و غالباٌ با فعالیتهای خوشایندی همراه می شود و تحریکهای شنوایی و لامسه را فراهم می کند. در مواردی نیز در این روش از نمایش برای هدایت تصویر و تخیل بیماران استفاده شده است. این روش ضمن داشتن کارایی در درمان بیمارانی که دچار نقیصه های حسی و حرکتی هستند تاثیر بارزی در کاهش افسردگی و اضطراب معلولین دارد.
۶٫ موسیقی و بازخورد زیستی ۹
در این روش از موسیقی برای تقویت پاسخهای فیزیولوژیک استفاده می کنند و موسیقی را بازخوردهای زیستی بیماران همراه می نمایند و پاسخهای مطلوب را در آنان افزایش می دهند و به این ترتیب از ناراحتی های فیزیولوژیک می کاهند. برای مثال موسیقی را همراه با تنفس ریتمیک عمیق و یا حرکات سیبک سازه در کاهش فشار خون، تنش های عضلانی، تشنجهای صرعی و دردهای میگرنی به کار گرفته اند.
۷٫ موسیقی و فعالیتهای گروهی۱۰
در این روش بیماران در فعالیتهای گروهی موسیقایی مانند شنیدن، خواندن و نواختن شرکت می کنند و ارتباط مثبت بین افراد و احساس بهبودی افزایش می یابد و متقابلاٌ احساس ناشی از دیدها و بیماری های مانند افسردگی و اضطراب کاهش پیدا می کند. شرکت در کنسرتهای موسیقی درخواست آهنگاهای مورد علاقه اجرای موسیقی فی البداهه به طور گروهی و همچنین بحث های گروهی درباره موسیقی و تاثیر مثبت این فعالیتها از جمله مواردی است که گزارش شده است.
مکاتب برگزیده تکنیکهای موسیقی درمانی
موسیقی درمانی به روش فی البداهه نورودف- رابینسون
نوروف و رابینسن در مطالعاتشان بر روی کودکان معلول شیوه أی را در موسیقی درمانی به کار بستند که حول و حوش تکنیک بداهه نوازی پیانو تمرکز داشت. نورودف و رابینسون (۱۹۶۸، a 1971، b 1971، ۱۹۷۷) دریافتند که تکنیکهای فی البداهه موسیقی درمانی در بر انگیختن پاسخ کودکان معلول شدید که بی تحرک به نظر می رسند بسیار موثر است. هدف اولیه موزیک تراپیست با فعالیتهای حمایت شده محیط احساسی موزیکالی را به وجود می آورد که افزایش دهنده پاسخهای بیمار است (نورودف و رابینز ۱۹۷۷). برای مثال درمانگر ممکن است بر اساس ریتم حرکت اعضای بیمار یا نواختن طبل ریتمهایی را به فریادها یا آواگریهای بیمار مرتبط سازد. به محض اینکه اولین رابطه و تماس به وجود آمد تاثیر متقابل موزیکال بین درمانگر و درمانجو پایه و اساس روابط بعدی را به وجود می آورد. از این رو درمانگر در طول درمان با بیمار در ایجاد تواناییهای پیشرفته و پاسخهای برانگیخته شده که در جلسات پیشین به دست آمده به طور مداوم کار می کند.
تکنیک موسیقی درمانی فی البداهه بر روی بیمارانی که اساساٌ غیر استثنایی هستند تمرکز دارد. در این روش بر قدرت موسیقی در بیدار سازی پاسخهای احساسی و انجام عمل به عنوان نیروی خودسازی یا خود شکفتگی تاکید زیادی شده است. در روش فی البداهه استفاده از اصوات ناموزون و به کارگیری اندازه ها مقامها و سبکهای مختلف آزاد گذاشته شده است. نورودف و رابینز (۱۹۷۷) همچنین فی البداهه درجات مختلفی از همکاری مقاومت (عدم شرکت) و ارتباط را نشان می دهد.
روش بالینی ارف شولورک
ارف شولورک۱۱ روش خود را در تعلیم موسیقی بر این اساس بنا نهاد که موسیقی حرکت و گفتار غیر قابل تفکیک هستند.
روش ارف در هنرهای موسیقی حرکت گفتار و نمایش هماهنگی و وحدت به وجود می آورد. روش ارف می تواند به عنوان مدلی برای طرح یادگیری تجربیات توصیف شود که رکن اصلی آن یادگیری موسیقی است اما به همان اندازه کاربردهای موثری در زمینه یادگیری اجتماعی و فرهنگی دارد (شولروک۱۲، ۱۹۸۶، ص . ۵۲). در روش ارف شولورک، کودکان از طریق شیوه های مختلف موزیکی شامل کشف، تقلید، بداهه نوازی و خلاقیت راهنمایی می شوند. در این روش ریتم نقطه شروع و اصلی برای ساختن موسیقی است. ریتمها و اصوات کلمات و آوازها اجزای ریتمیک و ملودیکی را به وجود می آورند که حالات مقدمات و کوداغها (قطعه تکمیلی و یا پایان دهنده أی که به آهنگی اضافه می شود) را همراهی می کند. در روشهای ارف شولورک از فرمهای تکراری موزیکال (مانند راندوها و کانونها ) و سازهای خاصی از قبیل زیلوفون، متالوفون و گلوکن اشپیلزها در اندازه های مختلف طبلهای قابل تنظیم و نوارهای موسیقی استفاده می شود. خلاقیت نمایش توام با خواندن نواختن سازها یا حرکت با موسیقی مهمترین بخش تکنیکهای ارف شورلوک است . «موسیقی ارف شدیداٌ شخصی و متکی بر اجرای ارتباطی است. مواد آن مطلوب و مطابق افکار موزیکال کودکان است» (لندیز، کاردر، ۱۹۷۲، ص ۷۳).
اگر چه این روش اصولاٌ برای استفاده کودکان در کلاسهای مقدماتی ایجاد شده اما به طور وسیعی مورد استفاده دیگر گروههای سنی نیز قرار گرفته است. شامروک (۱۹۸۶) دریافت که اگر تواناییها و علایق گروهها به دقت مورد نظر قرار گیرد روش ارف بر هر گروه سنی که می توانند از تجربیات خلاق موسیقی بهره ببرند مانند دانش آموزان، دانشجویان، شهروندان ممتاز اثر دارد (ص ۵۲). کتابهای متعدد و مطالعات مختلف نشان می دهد ه روشهای ارف شولورک می تواند به طور موثری در کارهای بالینی و در مورد انواع مختلفی از درمانجویان مانند عقب ماندگان ذهنی، کودکان اتیستیک، افراد دچار آسیبهای حسی، معلولین و بیماران پیر مورد استفاده قرار گیرد (بیتکن، ۱۹۷۶؛ دروان۱۳ ۱۹۸۲؛ هولندر و جرس ۱۹۷۴؛ مک ری۱۴ ۱۹۸۲؛ پونت و بیتکن ۱۹۷۲). قسمتهای زیادی از روش ارف کاربرد درمانی دارد (تونچیک ۱۹۸۱). به عنوان مثال تاکید بر ریتم و هماهنگی گفتار بدن و ریتمهای موزیکال می تواند پیشرفت مهارتهای حرکتی را آسان سازد. به علاوه تاکید بر حرکت بدنی و نواختن سازها می تواند در ایجاد مهارتهای حرکتی و تقویت و مفاهیمی چون تصور بدنی و درک جوانب و جهت یابی فضایی کمک کند. خواندن سرود و آواز بخش مهمی از غالب فعالیتهای ارف شولورک است که می تواند تکلم را تحریک و به رشد گفتار و زبان کمک کند. فرمهای تکراری کوتاه موزیکال در فعالیتهای ارف برای بیمارانی که دامنه توجه بیماران بسیار قابل تطبیق و توسعه است . فرصتهایی برای خلاقیت که به وسیله ساختار مستعد فعالیتهای مختلف شولورک فراهم می شود اجازه می دهد تا درمانجویان افکارشان را در یک محیط امن به کار گیرند. فعالیتهای ارف شولورک غالباٌ فعالیت گروهی است (شامروک، ۱۹۸۶) از این رو از این فعالیتها می توان در تشویق درمانجویان برای شرکت در تجربیات معنادار گروهی استفاده کرد و به پیشرفت مهارتهای اجتماعی آنها کمک کرد.
کاربردهای بالینی مفاهیم کودالی
کودالی۱۵ معتقد بود که در مملکت خود (مجارستان) هر کس باید نه تنها از نظر موسیقی با استعداد باشد بلکه «در زمینه خواندن و نوشتن موسیقی مانند خواندن و نوشتن زبان بومی تعلیم ببیند.» (لاندیس و کاردر، ۱۹۷۲،ص . ۴۱) . با این نتیجه گیری اتو دوره های موسیقی ابتکاری به وجود آورد که با دقت طرح ریزی شده بود و در آنها از آوازهای محلی مجارستان برای آموزش مفاهیم اساسی موسیقی به کودکان استفاده می شد. در روش کودالی به نت خوانی مناسب، یادگیری از روی عادت (بدون فکر)، شنوایی باطنی (مانند تمرین ذهنی) تاکید می شود. تکنیکهای این روش شامل «علایم ، بازیها، کف زدنها، خواندن نتهای موسیقی، نت نویسی ریتمیک و اساساٌ خواند آواز است» (هروتیز ات ال، ۱۹۷۵، ص. ۴۵). بعد از این که مهارتها کاملاٌ فرا گرفته شدند مفاهیم ذهنی مطرح می شوند. کوششهایی برای توسعه موسیقی محلی امریکا انجام گرفته است که با دستاوردهای کودالی از موسیقی محلی مجارستان مطابقت دارد به طوری که این روش می تواند به سهولت در امریکا مورد استفاده قرار گیرد.
اکثر روشهای آموزشی کودالی می تواند برای موزیک تراپیستهایی که با افراد دچار آشفتگی عاطفی، ناتوانی یادگیری یا عقب ماندگان ذهنی کار می کنند سودمند باشد (لاتوم، ۱۹۷۴).موضوعات برگزیده و تنظیم شده زمینه یادگیری و تکرار هر مرحله را فراهم می کند و به درمانجویان احساس اطمینان برای یادگیری موضوع را داده و آنها را به وسیله این مهارتها برای رسیدن به موفقیت آماده می سازد. یادگیری در ابتدا از طریق تقلید دنبال می شود و نه با تعالیم شفاهی پیچیده. مهارتهای موزیکی از روی عادت (بدون فکر) قبل از ارتباط آنها با علایم و مفاهیم ذهنی آموخته می شود. بنابراین دشواری رمزها یا مفاهیم مانع پیشرفت و علاقه فرد در انجام مهارتهای موزیکی نمی شود. کمکهای بصری که علایم دستی نت خوانی فراهم می شوند موجب نیروی حسی ضعیفی می شود که ریان یادگیری را می تواند آسانتر کند. همچنین روش کودالی نشان می دهد که توجه فردی تماس بدنی، لمس و تماس بصری عناصر مهم ارتباط مطمئن و نزدیک هستند و تلاش می کنتد تا این نوع ارتباط را در بازیهای موزیکال با ترکیب درجات مختلف تماس بدنی تقویت کند. لاتوم (۱۹۷۴) اظهار داشت که میزان تماس بدنی در برنامه ریزی فعالیتهای افراد دچار آشفتگی عاطفی بسیار اهمیت دارد. همچنین نتایج مطالعات هارویتز ات آل (۱۹۷۵) نشان می دهد که روش کودالی در تعلیم موسیقی می تواند مهارتهای بعدی تواناییهای فضایی و موفقیت در خواندن را در کودکان امریکایی بهبود بخشد. این محقق فکر می کند که این نتایج «راههای ممکن جدیدی را برای کمک به کودکان دچار ناتوانی یادگیری در زمینه خواندن ارائه می دهد که ارتباط بین خواندن را با جریانهای کلی چون رفتار ریتمیک و نظم مداوم افزایش می دهد» (ص. ۲۵).
کاربردهای بالینی روش هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی دالکروز
دوره کامل آموزش دالکروز۱۶ شامل مواردی چون شناخت متداول اجزا هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی (یوریتمیکز) است. تکنیکی که از حرکت بدن برای ایجاد احساس ریتم موزیکال استفاده می کند که با تربیت گوش، نت خوانی و بداهه نوازی توام است. دالکروز کوشش کرد روشی را ابداع کند که دانش آموزان آن را به طور شنوایی، شفاهی و بدنی تجربه کنند و سپس با خلاقیتی فردی ارائه دهند. «راه حلهای این روش تقویت شنوایی باطنی و تقویت حس ششم و احساس عضلانی است که با ذهن در ارتباطند و در موسیقی دارای عناصر زمان، فضا و انرژی هستند (مید، ۱۹۸۶، ص ۴۶). تقویت حس لامسه به وسیله تجربه ریتم از طریق حرکت بدن بخشی از روش دالکروز بوده است که به آسانی در آموزش استثنایی و موسیقی درمانی به کار رفته است.
دالکروز موسیقی را به دانشجویان نابینا در بارسلونا آموزش می داد (لندیزو کاردر، ۱۹۷۲). او تمرینات مخصوص هماهنگی حرکت بدن با موسیقی را برای کمک به افراد نابینا توصیه می کرد. تا به تقویت آگاهی فضایی و مفاهیم فضایی، حساسیت حس لامسه، حس عضلانی و خود آگاهی و افزایش مهارتهای شنوایی آنها کمک کند. دالکروز احساس کرد که موسیقی به ارتباط بین معلم و دانش آموزان (نابینا) کمک می کند و فقدان حالات غیر لفظی آموزگار مانند لبخند ها را جبران می کند.
از آنجایی که حرکت با فعالیتهای موزیکی برنامه های یورتیمیکز (هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی) می تواند تا اعماق واکنشهای عاطفی ضمیر ناخودآگاه پیش رود بنابراین این تمرینات می تواند به عنوان ابزارهایی در آموزش و ابراز احساسات به کار رود. این موضوع در درمان بیماران دچار آشفتگیهای عاطفی، اختلال رفتاری، ناتوانیهای رشدی یا بیماریهای روانی اهمیت زیادی دارد. همچنین از برنامه های هماهنگی حرکت بدن با موسیقی در بهبود مهارتهای شنوایی و گفتاری ناشنوایان استفاده می شود (بریک، ۱۹۷۳ ؛ اسویکو، ۱۹۷۴) و زمان واکنش کلامی بیماران شیزوفرنی را افزایش می دهد (اشنایدر، ۱۹۶۱).
موسیقی و تصور هدایت شده
تکنیک موسیقی و تصور هدایت شده (G.I.M.) از تحقیق درباره تکنیکهای بسط ذذهنی که نتیجه تغییرات سطوح شعور خود آگاه است سرچشمه می گیرد. در جلسات G.I.M. بیماران به نوارهای موسیقی مخصوص انتخاب شده در حالتی عمیقاٌ آرام گوش می دهند. موزیک تراپیست می تواند برای هدایت و جهت دادن به تصورات و تخیلات درمانجویان از دستورات شفاهی استفاده کند. در روش G.I.M. موسیقی به عنوان واسطه ای در بیدار ساختن افکار و احساسات ناخود آگاه به کار می رود و خود آگاهی را به سطوح روشن تر شعور یا عمیق تر آن گسترش می دهد (بونی و ساواری، ۱۹۷۳). «کیفیتهای چند بعدی اصوات موزیکال فرصت لمس کردن سطوح مختلف خود آگاهی را به طور همزمان و یا متوالی فراهم می کند» (بونی ۱۹۷۵، ص ۱۳۰) . موزیک تراپیستها که در زمینه تکنیکهای G.I.M آموزش دیده اند یاد می گیرند که جطور با مشکلات درونی و بیرونی بیماران کار کنند با آنها ارتباط برقرار کنند و کمک کنند تا در خلاقیتهای تصوری خاطرات و جنبه های مثبت «خود» به یگانگی برسند (بونی ۱۹۷۸).
موسیقی درمانی تکاملی
موسیقی درمانی تکاملی روش مخصوصی از تکنیکهای موسیقی درمانی است که بر اساس مدل درمان پیشرفته ای بنا شده است. درمان پیشرفته که برای بهبود کودکان دارای آشفتگی عاطفی در مرکز روتلند۱۷ آتن و جرجیا۱۸ سازمان یافت نوعی روش روان تربیتی است که در مورد کودکان دچار اختلالهای جدی رفتاری و عاطفی به کار برده می شود (Wedود ات آل ۱۹۷۴، ص ۲). این روش ابتدا در مورد کودکان بین سنین دو تا هشت سال به کار برده شد اما در مورد کودکان تا ۱۴ سال نیز با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته است. موزیک تراپیستی که در زمینه آموزش کودکان دچار آشفتگی عاطفی و اختلالات رفتاری کار می کند با مشکلات انتقال فعالیتها و تمرینهای موسیقی درمانی کلاسیک روبرو می شود و در روشی که مراحل متوالی پیشرفت را هماهنگ می کند تمرین می کند. اصل D.M.T. برای کمک به مواجه شدن با این شرایط به وجود آمده «از آنجایی که مهارتهای موزیکی مانند دیگر مهارتها ایجاد می شود لذا موزیک تراپیستهایی که از روش D.M.T. استفاده می کنند باید استعدادهای موزیکال کوودکان را در سنین مختلف به منظور برنامه ریزی مناسب درمانی در هر سطح از عملکرد کودک مورد توجه قرار دهند». (ود ات آل ۱۹۷۴، ص ۶).
برنامه D.M.T. رشته ایی از تجربیات موسیقی درمانی بعدی را فراهم می کند که به منظور تکمیل دوره درمان تکاملی طرح ریزی شده است. پنج مرحله در برنامه D.M.T. وجود دارد : (۱) نشان دادن عکس العمل توام با میل و رغبت به محیط موزیکال (۲) عکس العمل موفقیت آمیز نسبت به محیط موزیکال (۳) پی گیری جریانهای موزیکال گروهی و (۵) به کار گیری مهارتهای موزیکی گروهی و فردی در موقعیتهای جدید.
در هر مرحله انواع مختلفی از فعالیتهای موزیکی برای تعقیب اهدافی در چهار زمینه اساسی مورد استفاده قرار می گیرد: رفتار، ارتباط، اجتماعی شدن و تحصیلات. در مرحله اول کودکان یاد می گیرند که با میل و رغبت به صداهای محیط عکس العمل نشان دهند و به موزیک تراپیست اعتماد کنند. در مرحله دوم کودکان مهارتهای موزیکال خاصی را می آموزند و یاد می گیرند که به طور موفقیت آمیزی در کارهای روزمره شرکت کنند و از کلمات برای تاثیر سودمند در دیگران استفاده کنند رابطه مناسب با دیگران برقرار کنند و فعالیتهایی را برای ترکیب مفاهیم مشابه و مختلف نشانه ها رنگها و اعداد انجام دهند. در مرحله سوم کودکان یاد می گیرند که موسیقی فردی، رفتار، ارتباط، تحصیل و مهارتهای حرکتی را در موقعیتهای گروهی به کار برند. فعالیتهایی که مورد استفاده در این مرحله است. مستلزم همکاری و شراکت اعضای گروه به منظور ایجاد نتایج گروهی است . در مرحله چهارم توجه موسیقی درمانی درجهت تعهد گروهی است به طوری که کودکان یاد می گیرند گروه و نقش آن را در محیطی که شرایط بالینی کمتری دارد ارزیابی کنند. در مرحله پنجم کودکان می آموزند تا مهارتهایشان را به موقعیتها و شرایط غیر بالینی تعمیم دهند. در طول این مرحله موزیک تراپیست می تواند به عنوان مشاور عمل کند تا کودکان در موقعیتهای موزیکی قرار گیرند که با محیط زندگی روزمره آنها مشابه است (ود ات آل ۱۹۷۴). وقتی کودکان مراحل D.M.T. را با موفقیت به پایان می رسانند به طور فزاینده ای سازگار می شوند. نقش موزیک تراپیست میزان و نوع دخالت مورد نیاز نوع محیط موزیکال و تجربیات موزیکی که کودکان نیاز دارند در هر مرحله از D.M.T. تغییر می کند.
کاربرد اصول تغییر رفتار در موسیقی درمانی
در تکنیکهای تغییر رفتار از اصول شرطی سازی استفاده می شود. این تکنیکها برای کاهش رفتارهای ناسازگار و افزایش رفتارهای سازگار از طریق تقویت انتخابی پاسخهای درمانجو به کار می رود. کاربرد تکنیکهای تغییر رفتار در روشهای درمانی موسیقی درمانی مورد بررسی وسیع و جامعی قرار گرفته است. تکنیکهای تغییر رفتار توام با موسیقی و فعالیتهای موزیکال برای افزایش رفتارهای مطلوب و کاهش رفتارهای غرض وری در بیماران مختلف به کار گرفته می شود. نمونه های متعددی ثابت می کند که چطور موسیقی متن یا فعالیتهای موزیکی می تواند به عنوان تقویت کننده با کار رفته و چگونه بی وزنی موزیکی رفتارهای نامناسب را کاهش می دهد (بلامی و سونتاک ۱۹۷۳، کاستلانو و ویلسون ۱۹۷۰، زنیر۱۹۷۵، دارو ۱۹۷۶، جانسون و زیمر ۱۹۷۴، جورگنسون ۱۹۷۴، مالبرگ ۱۹۷۳ و …)
موسیقی درمانی روان پویایی
طبق نظریه روان پویایی رفتار شخص از تاثیر متقابل اجزای مختلف شخصیت شامل انگیزشها، اتفاقات گذشته و حال عناصر تشکیل دهنده شخصیت مانند نهاد، خود (من) و من برتر منتج می شود. بسیاری از مراکز درمانی برای درمان از روش انتقال موضوعات ناخودآگاه به خود آگاه استفاده می کنند. نظریات متعددی در زمینه روان پویایی توسط فروید۱۹، آدلر۲۰، یونگ۲۱، اریکسون۲۲ و فرام۲۳ ارائه شده است.
تاثیر روان پویایی موسیقی درمانی «بر اساس اثر موسیقی در عبور از سانسور کلامی و رسیدن به قسمتهای عمیق تر روان شخص و کمک به آسانتر کردن اظهارات و ارتباطات غیر لفظی و تقویت نیروی «خود» بنا شده است» (وهلر ۱۹۸۸ ، ص ۱۴-۱۳). انواع فعالیتهای موزیکی شامل بداهه نوازی (پریستلی ۱۹۷۵) و دروس انفرادی موسیقی (تیسون ۱۹۶۶،۱۹۸۱) به طور موثر در قالب روان پویایی استفاده شده است. شنیدن موسیقی می تواند در این قالب (روان پویایی) در برانگیختن واکنشهای شناختی و عاطفی که برای اطلاع از احساسات و رفتار مورد نیاز است به کار گرفته شود (وهلر ۱۹۸۳). به علاوه موزیک تراپیستهایی که از تکنیکهای موسیقی درمانی برای برون ریزی و هدایت مسایل ناخود آگاه استفاده می کنند «باید آموزش بالینی پیشرفته ای داشته و به آسیب شناسی روانی آگاهی داشته باشند» (ویلر ۱۹۸۳، ص ۱۱).
موسیقی درمانی و تحلیل تعاملی (رفتار متقابل)
تحلیل تعاملی۲۴ روش درمانی است که به وسیله اریک برن به کار گرفته شد. بر طبق نظریه برن افراد دارای سه مرحله از «خود » (من) هستند : «والد»، «کودک»، «بالغ». هر یک از مراحل «خود» رفتارها و الگوها فکری خاصی دارند.
فعالیتهای موزیکی که در چهارچوب تحلیل تعملی مورد استفاده قرار می گیرند غالباٌ در درمان بیماران روانپزشکی بزرگسال استفاده می شود. به عنوان مثال آرنولد (۱۹۷۵) از فعالیتهای آموزشی موسیقی برای فعال نمودن حالت «کودکی» در بیمارانی که افکار و رفتارشان به وسیله دستورات «والد» سرکوب شده استفاده کرد. در این جلسات موسیقی درمانی از آوازهای مخصوص «برای شکل دادن رفتار از طریق شش راه به نحوی که برن مطرح ساخته است : کناره گیری، مراسم و تشریفات، سرگرمیها، فعالیتها، بازیها و روابط صمیمی استفاده می شود» (آرنولد ۱۹۷۵، ص ۱۱۶). ارتباط غیر لفظی به وسیله موسیقی به عنوان عامل متحد کننده نقش مهمی در این جلسات دارد.
هم چنین از فعالیتهای موسیقی درمانی برای کمک به لمس حالات «والد» و «بالغ» استفاده می شود. به عنوان مثال شرفلر۲۵ (۱۹۷۶) از آواز نویسی برای فعال کردن حالت «بالغ» بیماران برای کمک به حل مشکلات آنها استفاده می کرد. همچنین از آوازهای مربوط به پروش «والد» خود استفاده شده است.
- آموزش موسیقی درمانی و موسیقی درمانی کودکان استثنائی
برای شناخت بهتر موسیقی درمانی و درک اهمیت و تأثیر آن، باید انعکاس فعالیتها و نتایج عینی آن را از نزدیک تجربه کنیم و ببینیم چگونه انگیزه ها، حرکات، رفتار و افکار افراد با مشکلات گوناگون به سادگی برانگیخته می شوند و در جهت اهداف درمانی هدایت می گردند.
بارها شنیده ایم که موسیقی درمانی رشته ای علمی است، مدارج عالی و دانشگاهی دارد، متخصص آن سالها تحصیل می کند و شیوه و روشهای گوناگون درمانی را می آموزد و به کار می بندد. شنیده ایم که در بیشتر بیمارستانهای کشورهای پیشرفته متخصصین موسیقی درمانی مشغول به کارند و با بیماران در تماس و ارتباط هستند. هرچند این شنیده ها تا حدودی اهمیت این رشته را روشن می سازد، اما توانایی آن وقتی آشکار می شود که از نزدیک ببینیم چگونه نوجوان فلج مغزی که در کنترل حرکات خود مشکل دارد در نخستین جلسه موسیقی درمانی با شنیدن موسیقی حاصل از حرکات دست خود (هنگامی که به کمک مضراب، نت های یک گام را با موفقیت بر روی زیلوفون اجرا می کند) از ذوق و شادمانی می خندد. خنده ای که شاید تا آن لحظه کمتر تجربه کرده است. و در پی آن انگیزه و میل به تکرار و تجربه و تکرار تمرین و در نتیجه تقویت و کنترل بیشتر حرکات – که هدفی درمانی است – برانگیخته می شود. چنین تجربة موفقی در نخستین دقایق یک جلسه نتیجه ای فوق العاده است. ۲۶
باید درمانگر بود و به شیوه های گوناگون روان درمانی آگاه، تا به اهمیت نکات و ظرفیت این امر پی برد. تأثیراتی که در روشهای دیگر روان درمانی کمتر به چشم می خورد اما به وسیلة موسیقی به راحتی ایجاد می شود و تأثیر می گذارد.
دو امتیاز اساسی موسیقی درمانی که عبارتند از : علاقه و حساسیت فطری بشر به تحریکهای موزون و ریتمیک، و نیز تأثیر قوی اصوات که به سادگی در اعصاب و عمیق ترین زوایای ضمیر باطن نفوذ می کند، نهائی ترین فعالیتهای ذهنی و حرکتی (عقب ماندگیهای شدید ذهنی و فلجهای شدید حرکتی) را تحت تأثیر قرار می دهد و میل به تحریک پذیری و همکاری آنها را بر می انگیزد. موسیقی بستر تخیل انسانها می شود و آنها را به سرچشمة الهام و اشراق نزدیک می سازد. مانند مولوی که با ضربات چکش بازار زرکوبان به وجد می آید و از موسیقی آن برای اشعار نغز و زیبای خود الهام می گیرد. موسیقی برای همه کس محرک، آرامبخش و درمانگر است. آنچه واجد اهمیت است نحوة کاربرد و استفاده معقول آن است.
موسیقی درمانی با شیوه ها و تکنیکهای گوناگون خود در این زمینه گام بر می دارد. (یاسینی،۷۷)
کودکان استثنایی به موسیقی علاقه دارند. خصوصاً اگر دریازند که می توانند با تمرینهای ساده و سازهای آسان آهنگهایی را بنوازند و آواز بخوانند، علاقه و همکاری آنها فوق العاده می شود.
روش آموزش موسیقی کودکان استثنایی تفاوت چندانی با روش آموزش کودکان عادی ندارد. تنها در مواردی بر حسب شرایط ذهنی کودک مقدار آموزش کمتر و روند آن آهسته تر خواهد بود. و برای کودکانی که دچار نقیصه یا معلولیت حسی یا حرکتی هستند، از وسایل کمک آموزشی رایج که بیشتر در دروس دیگر آنها را به کار می رود، استفاده می شود.
برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی چند نکتة اساسی وجود دارد که لازم است مذنظر قرار گیرند : ۲۷
نخست توان هوشی و شرایط ذهنی کودک و دوم محدودیتهای حسی و حرکتی آنها. میزان هوش کودک در فراگیری موسیقی نقش مهمی دارد. از این رو در میان کودکان استثنایی و مشکل دار، کودکان عقب ماندة ذهنی به خاطر هوش پایین تر، با سرعت کمتر و در مدتی طولانی تر می آموزند.
برای مثال کودکان عقب ماندة تربیت پذیر که بهرة هوشی آنها بین ۳۰ تا ۵۰ است، معمولاً نمی توانند دروس موسیقی را به طور منسجم فرا گیرند. آنها می توانند آوازها و ترانه های کوتاهی را در حد فاصلة سوم کوچک – حداکثر حدفاصل دو خط حامل – بیاموزند.
همچنین قادرند که فعالیتهای ریتمیک گوناگونی را با سازهای کوبی مانند طبل، سه گوش، خاشخاشک، دقک بنوازند، حرکات خود را با ریتم آن هماهنگ سازند و نیز تلاش کنند تا با آهنگهای ساده ریتم بگیرند. آموزش در همین سطح برای توانبخشی آنان بسیار ارزنده است و در مهارتهای حرکتی و جنب و جوش آنها تأثیر فوق العاده ای دارد. اما کودکان عقب ماندة آموزش پذیر با بهرة هوشی بین ۵۰ تا ۷۰ می توانند دروس موسیقی را به طور منسجم و برنامه ریزی شده بیاموزند و مرحله به مرحله پیش روند. آنها ظرف چند ماه قادر به فراگیری و تشخیص نت های چند خط حامل، اصوات زیر و بم، طنین اصوات و کشش نتها هستند و می توانند با تجربه و تمرین آموخته های خود روی ساز، آهنگهای متنوعی را بنوازند و ترانه های گوناگونی را بیاموزند.
علاقة فوق العاده کودکان عقب ماندة ذهنی به فراگیری موسیقی راه آموزش آنها را هموار و مربی را به تدریس علاقمند می سازد.
با استفاده از سازهای گوناگون و وسایل کمک آموزشی، نقیصه و ناتوانی کودکانی که مشکل هوشی ندارند – حتی الامکان – جبران می شود. برای آموزش موسیقی به کودکان نیمه بینا از سازهایی با تیغه های بزرگ و پهن و یا با خطوط و نت های رنگی و برجسته، و برای کودکان نابینا از روش آموزش گوشی و فراگیری نت ها به کمک خط بریل استفاده می شود. در این کتاب برای آموزش نت ها و به ویژه کشش آنها از حرکت دست استفاده شده که حتی نابینایان نیز می توانند آن را بیاموزند و استنباطی عینی از زمان نتها به دست آورند.
کودکان ناشنوا می توانند از سازهایی با صدادهی و اکو قوی استفاده کنند. آموزش ریتم و حرکات موزون نیز به توانایی آنها در درک موسیقی می افزاید. خواندن ترانه ها نیز تکلم آنها را تقویت می کند.
روشهای سادة طرح شده – در مورد آموزش نت ها و کشش آنها –ازجمله روش زولتان کدالی۲۸ برای کودکان ناشنوا بسیار مفید است. آنها می توانند با انجام حرکاتی ساده و ادای حروف و کلماتی تک سیلابی کشش نتها و ریتمهای گوناگونی را بیاموزند.
کودکان معلول نیز بر حسب نوع نقیصة خود، سازی مناسب را انتخاب و با آن تمرین می کنند. هر یک از این کودکان قادرند که با تلاش پیگیر نوازنده ای ماهر و موفق شوند.
بیشتر معلولین به ویژه کودکان فلج مغزی هوش طبیعی و گاهی بیش از حد طبیعی دارند. مشکل عمدة آنها در فراگیری موسیقی عبارت است از : ناتوانی حرکتی، عدم کنترل حرکات، که این مشکل را می توان (با توجه به نقیصة کودک) به اشکال مختلف برطرف کرد و فعالیتهای مناسب با شرایط فردی آنها به وجود آورد. برای مثال معلولینی که با صندلی چرخ دار حرکت می کنند، می توانند با کمک دستها تمرینهای ریتمیک و فعالیتهای موزیکال را انجام دهند و همه سازهای کوبی و بسیاری از سازهای ملودیک را (با قرار دادن زیلوفونها، بلزها و ارگ در ارتفاعی مناسب) بنوازند. آنها می توانند با سازهای بادی و سازهای زهی نیز تمرین کنند. آنها با نواختن سازهای کوبی کنترل بهتری می یابند. سازهای بادی به تقویت گنجایش تنفسی و تنظیم حرکات آنها کمک میکنند. کودکانی که مشکل شدید حرکتی و ناهماهنگی زیادی دارند می توانند از سازهایی که به هماهنگی کم تری نیاز دارد استفاده نمایند. مانند سازهایی که صدای قوی و تیغه های مشخص و پهنی دارند و با حداقل حرکت به صدا در می آیند؛ سازهای کلیدی مانند ارگ و پیانو نیز در مواردی قابل استفاده اند.
در آموزش موسیقی کودکان استثنایی برنامه ریزی و پیشروی گام به گام اهمیت بسیاری دارد. مربی باید فکر کند که مطلب را چگونه منتقل کند و یا کودک کدام ساز را انتخاب نماید که نواختن آن برای او ساده باشد و او را بهتر جذب کند.
مربی مطلع از میزان هوشی و توان حسی و حرکتی کودک، تمرینها را طوری تنظیم می کند که کودک حتی المقدور احساس موفقیت کند. در یک کلاس موسیقی سازندة ، هیچ کودکی نباید نگران نتوانستن خود باشد. مربی می تواند با برنامه ریزی تمرینهای مناسب احساس اعتماد و ارزش شخصی کودک را نسبت به خود تقویت کند.
سازهای «ارف» مناسب ترین ساز برای تمرینهای آموزشی کودکان استثنایی هستند. این سازها با صدای متنوع و در اندازه های مختلف وجود دارند و کودکان می توانند برحسب جثه و علاقة خود ساز را انتخاب کنند و با آن بنوازند. در گروه سازهای ارف، سازهای ریتمیکی وجود دارند که نواختن آنها بسیار ساده است. آنها معمولاً با یک مضراب و یا با یک حرکت سادة دست نواخته می شوند و اجتیاج به فراگیری نت و آموزش خاصی ندارند. به کمک این سازها می توان برنامه های متنوع آموزشی تدارک دید و اشکال و کشش نت ها و ریتم را تجربه کرد، ریتم اهنگهای مختلف رانواخت، و اشعار گوناگونی رات حفظ کرد. همچنین با سازهای ملودیک و خوش صدای ارف آهنگهای بسیار ساده – با دو یا سه نت – اجرا می شوند. و به این ترتیب می توان علاقه و توجه کودکان را ترغیب کرد و مفاهیم متنوع موسیقی را گام به گام به ایشان آموخت.
بهتر است ترانه هایی که برای خواندن انتخاب می شوند،زیبا و محرک و قابل فهم، و پیرامون مسائل ملموس و زیباییهای دنیای کودکی باشند، تا به خاطر سپاری آنها برای کودک راحت تر گردد. هماهنگی شعر با نت و ضربات ریتم نیز باید به گونه ای باشند که هر دو یکدیگر را تقویت نمایند و تداعی آنها آسان شود.
آموزش موسیقی کودکان استثنایی، به صورت گروهی است. آنها در گروه فعال تر می شوند. حتی وقتی ساده ترین تمرین به صورت گروهی انجام می شود، طنین باشکوهی به وجود می آورد. برای مثال وقتی کودکان عقب مانده نت های یک گام طبیعی را به طور رفت و برگشت با سازهای ملودیک ارف می نوازند.
از طنین و صدای دلنشین آن غرق شادی و نشاط می شوند. همین تمرین ساده را می توان با کششها و ضربهای مختلف به طور گروهی اجرا و ذهن کودک را با آنها آشنا کرد، و با ساختن تمرینها و قطعات زیبا و برگزاری کنسرتها و جشنهای موسیقی، کودکان، مربیان و والدین را به تداوم کار ترغیب ساخت.
کار گروهی نظم و همکاری و ارتباط هماهنگ با دیگر اعضا را به کودکان می آموزد.
کودکان سعی می کنند که قطعه را با هم بنوازند ، سکوتی از یک میزان و یا اوج و فرود یک ملودی را همگی رعایت کنند، و یا با مشارکت با هم قسمتی از قطعه را یک گروه و قسمت دیگر را گروهی دیگر بنوازند. به این ترتیب آنها در کنار آموزش موسیقی، نظم و هماهنگی و ارتباط اجتماعی را می آموزند که در حین جذابیت و زیبایی بسیار سازنده است.
نشانه گذاری نت ها
برای آن که کودکان استثنایی به ویژه کودکان کم سن و سال نت های موسیقی را سریع تر و با علاقه بیاموزند، می توان از روشهای ساده ای استفاده کرد. از آن جمله، استفاده از قسمتهای مختلف بدن برای نامگذاری نت هاست. که برای کودکان تمرینی جذاب و تفریحی است و آنها را به فراگیری نت ها علاقمند می سازد. در این روش پیشنهادی نام نت ها بر روی قسمتهای مختلف بدن نامگذاری می شود.
نام گذاری نت ها روی بدن
جای نت «دو» : حد فاصل شکم و پاها و به اصطلاح روی کمربند.
جای نت «ر» : وسط شکم یا روی ناف
جای نت «می» :روی سینه
جای نت «فا» :روی گلو
جای نت «سل» :روی چانه
جای نت «لا» :روی پیشانی
جای نت «دو» : بالای سر (در همة موارد ، کف دست با زمین قرار می گیرد).
به این ترتیب می توان همراه با نام بردن نت ها، کششهای مختلف نت ها را هم تمرین کرد. برای مثال از کودک می خواهیم جای نت «می» را نشان دهد و به اندازه زمان نت «سفید» بکشد. در فصول آینده که مبحث کشش نتها مطرح می شود درک این تمرین ملموس تر خواهد بود.
طرز آموزش کشش نتها
مراحل آموزش اشکال نتها به ترتیب به ترتیب عبارتند از : سیاه، چنگ، سفید، گرد، دولانگ، سکوت سیاه، سکوت سفید، سکوت گرد، سکوت چنگ، سفید نقطه دار و سیاه نقطه دار، به اینترتیب، نت سیاه محور تمرین حرکتی است و نتهای دیگر بر مبنای آن توسعه و تغییر می یابد. ترتیب پیشنهادی فوق مراحل تمرین را آسان و قابل اجرا می سازد.
اجرای نت سیاه
آموزش را با شکل نت سیاه شروع می کنیم. دایره ای کوچک و تو پر با سرکشی مماس بر آن سرکش می تواند از هر دو جهت راست و چپ به دایره وصل شود :
برای اجرای کشش نت سیاه زمانی برابر با ضربه کف دست راست بر کف دست چپ در نظر گرفته می شود. طرز اجرا به این ترتیب است که دست چپ به طور افقی- موازی با زمین- قرار می گیرد و دست راست از مقابل سینه به سمت پایین حرکت می کند و بر کف دست چپ ضربه می زند. دو کف دست بر روی هم شکلی مانند علامت به علاوه را می سازند.
هماره با این ضربه کلمه «سیاه» را ادا می کنیم البته با رعایت این که خواندن کلمه «سیاه» از نظر زمانی هم اندازه نواختن آن باشد. همچنین در مواقعی می توانیم به جای کلمه سیاه عدد «یک» را بخوانیم تا کودک زمان اجرای نت سیاه را با عدد «یک» تداعی کند.
نکته مهم با توجه به نسبی بودن ارزش زمانی نتهای موسیقی، سرعت ضربات دستها هم نسبی ایت. مربی می تواند هر سرعتی را با توجه به قابلیت اجرایی آن برای کودکان در نظر بگیرد. به بیان دیگر مربی باید توجه داشته باشد که برای نت سیاه سرعتی را برگزیند که وقتی آن را برای آموزش کشش چنگ نصف و یا برای آموزش زمان دولا چنگ یک چهارم می کند برای کودک قابل درک و اجرا باشد به ویژه کودکان عقب مانده ذهنی که در حفظ حرکات سرعت، دقت کمتری دارند. نگارنده کشش سیاه را به عنوان مبنا حدود یک ثانیه پیشنهاد می کند.
اجرای نت چنگ
کشش نت چنگ از نظر زمانی نصف نت سیاه است و شکل آن نیز مانند نت سیاه و همراه با سرکشی است که در انتهای آن چنگکی وجود دارد :
اجرای کشش چنگ شبیه به نت سیاه است. دست راست بر دست چپ ضربه می زند اما از فاصله ای کوتاه تر تا زمان کمتری (نصف زمان سیاه) را طی کند. همراه با نواختن آن کلمه «چنگ» هم خوانده می شود.
اجرای نت سفید
نت سفید از نظر زمانی دو برابر زمان نت سیاه است. شکل آن نیز مانند شکل سیاه است با این تفاوت که دایره کوچک آن توخالی است :
طرز اجرای نت سفید مانند اجرای نت سیاه با ضربه دست راست بر کف دست چپ و ساختن علامت (+) آغاز یم شود. سپس دست راست از روی دست چپ با حرکتی دورانی به طوری که کف دست کاملاٌ نمایان شود- نیمدایره ای را می پیماید. پایان این حرکت، حد بدن و فضاست.
سکوت در موسیقی
«سکوت» نیز واجد ارزش زمانیاست و وجود آن در اکثر آهنگها لازم است. سکوت در موسیقی همانند زمینه های بیرنگ و ظاهراٌ خالی بین رنگها در تصاویر نقاشی است. در نقاشی فضاهایی وجود دارد که رنگ و یا خط و شکلی ندارند ولی مانند نقوش رنگی، به نقاشی زیبایی و تعادل بخشیده اند. سکوت ها در قطعات موسیقی مانند زمینه سفید، در میان خطوط نقاشی هستند که بی صدا جلوه می کنند اما در عین بی صدایی طنین بارزی دارند که نبود آن به انسجام و هماهنگی قطعه لطمه زیادی می زند. به همین دلیل حفظ و نگهداری کشش سکوت ها و مقدار زمانی آنها اهمیت زیادی دارد.
بیشتر کودکان تصور می کنند که چون در هنگام سکوت نتی نواخته نمی شود و سازی به صدا در نمی آید پس می توان سریع از آن گذشت و با این ذهنیت در رعایت زمان سکوت دقت نیم کنند. اما می توانیم با تاکید بر اهمست سکوت در موسیقی- با مثالهای مختلف و انجام تمرینهای گوناگون- رعایت ارزش زمانی آن را به کودکان بیاموزیم.
پیش از آنکه طرز اجرای سکوت ها را در موسیقی توضیح دهیم به معرفی شکل و اسامی سکوتهای موسیقی می پردازیم.
شکل سکوت ها در موسیقی
سکوت ها نیز مانند نت ها هفت نوع اند : سکوت گرد، به صورت مستطیل کوچکی در زیر و چسیبیده به خط چهارم . سکوت سفید، به شکل مستطیل کوچکی چسبیده به خط سوم . سکوت سیاه، به شکل و روی خطوط حامل. سکوت چنگ به شکل عدد شش . سکوت دولا چنک به شکل دو عدد شش چسبیده به هم. سکوت سه لاچنگ به شکل سه عدد شش بر روی هم و سکوت چهار لاچنگ به شکل چهار عدد شش چسبیده به هم رسم می شود.
لازم به ذکر است که برای رسم سکوتهایی که زمان آنها بیش از چهار میزان است از علامت استفاده می شود که عدد مربوط به تعداد ضرب سکوت روی آن نوشته می ود مانند .
اجرای سکوت سیاه
سکوت سیاه به شکل آکولادی است که سرکش پایینی آن به خارج باز شده است .
و یا مانند دو عدد شش که بر روی هم سوار کرده باشیم و زمان آن برابر با زمان نت سیاه است. برای اجرای سکوت سیاه انگشت سبابه را از جلوی دهان به اندازه یک کشش سیاه به شکل کمان یا نیمدایره حرکت می دهیم و کلمه «هیس» را بر زبان می آوریم. استفاده از کلمه «هیس » به منظور تداعی سکوت است و این که : «هیس! کسی حرف نزند». در جلسات دوم و سوم به کودکان می آموزیم که به جای به زبان آوردن کلمه «هیس» آن را در دل بگویند به طوری که در هنگام اجرای سکوت هیچ صدایی شنیده نشود و فقط حرکت کمانی انگشت سبابه از جلوی دهان دیده شود. اجرای سکوت در هنگام تمرینهای گروهی جلوه ای بارز و عادی می یابد و کودکان وجود بی صدای آن را به خوی حس می کنند.
آموزش ریتم و وزن خوانی به روش کدالی
روش کدالی برای احساس و شناخت موسیقی بر وزن خوانی و ساختاری ریتمیک استوار است. او بهترین و طبیعی ترین نقطه شروع برای درک ریتم را احساس ضربان قلب و نبض و نواختن ضرباهنگ آن می داند. کدالی معتقد است با راههای ساده ای مانند دست زدن، قدم زدن و ضربه زدن روی زانو میتوان ریتم هر آهنگی را دنبال کرد همراهی یک آهنگ یا آواز با دست زدن شنوایی درونی آنها را به تدریج تقویت می کند. کودکان می توانند ریتم های مختلف بدنی را به عنوان نخستین تمرینهای ریتمیک و احساسی دنبال کنند.
روش دیگر که برای تقویت شنیدن و احساس ریتم پیشنهاد می شود روش تقلید ریتم است. به این صورت که مربی ریتم ساده ای را با دست می نوازد و کودکان ریتم آن را بلافاصله با ضربات دست تقلید می کنند (در واقع آنچه شنیده اند را مانند «اکو» پاسخ می دهند).
این تمرین ابتدا به صورت ساده ای آغاز و به تدریج دشوارتر می شود و تاثیر فوق العاده ای در تقویت گوش و حس ریتم کودکان دارد. از این رو به مربیان موسیقی کودکان در ایران پیشنهاد می شود که آن را جز برنامه های اصلی آموزش خود قرار دهند. ۲۹
استفاده از علائم برای وزن خوانی
بعد از آن که کودکان توانستند ریتمهای ساده را به تقلید از مربی اجرا کنند برای فراگیری کشش نت ها با علائم و حروف ساده آماده می شوند. کدالی برای هر نت علامت و حروفی را در نظر گرفته است که مربیان می توانند با آموزش آنها ریتمهای گوناگونی را بسازند و با کودکان تمرین کنند.
آموزش فلوت ریکوردر
اکثر کودکان استثنایی از شنیدن صدای فلوت ریکوردر لذت می برند و به نواختن آن علاقمند می شوند. فلوت ریکوردر سازی لطیف و خوش صداست و به آسانی انگشتان و عضلات کافی و زبانی و حلقی را پرورش می دهد. به همین خاطر در جلسات موسیقی درمانی برای تقویت گویایی و مهارتهای ظریف حرکتی انگشتان، لب و دهان از آن استفاده می شود.
نواختن این ساز دشوارتر از دیگر سازهای کودکان (ارف) است،چرا که برای ایجاد صدای شفاف و لطیف آن به ظرافت حرکات انگشت و کنترل تنفسی نیار است.
کودکان عقب مانده ذهنی می توانند آن را در حد نواختن آهنگهای ساده ، و کودکان نابینا و معلول در سطح مراحل پیشرفته و حرفه ای بیاموزند.
کودکان نابینا به نواختن این فلوت علافه نشان می دهند و آن را به راحتی فرا می گیرند. هم اکنون نیز در چند مرکز نابینایان این فلوت آموزش داده می شود.
صدای ملایم فلوت ریکوردر در آرامبخش است. معمولاٌ از این ساز در کنار سازهای ارف استفاده می شود تا صدای منقطع سازهای مضرابی را با لطافت و شفافیت خود بپوشاند. مربیان موسیقی کودکان استثنایی می توانند پس از چند ماه آموزش سازهای مضرابی تدریس این ساز (فلوت) را آغاز کنند.
طرز دست گرفتن و انگشت گذاری فلوت
فلوت را به طور مایل با زاویه ای در حدود سی تا چهل درجه در دست می گیریم به طوری که دست چپ قسمت بالا و دست راست قسمت پائین را نگه دارد. زبانة فلوت را در دهان قرار داده تا قسمت تحتانی آن با ابتدای لب پایین تماس پیدا کند. انگشتان دست چپ (انگشت سبابه، انگشت بزرگ و انگشت انگشتر) به ترتیب روی سوراخهای اول و دوم و سوم فلوت قرار می گیرند و شست تنها سوراخ زیر فلوت را می پوشاند. انگشتان دست راست نیز به ترتیب (انگشت سبابه، انگشت بزرگ و انگشت انگشتر) سوراخهای چهارم و پنجم و ششم را می پوشانند. باید توجه کرد که سوراخهای فلوت با قسمت گوشتی نوک انگشتان کاملاً پوشیده شود، چرا که اگر سوراخی ناقص گرفته شود صدای نت کاملاً تغییر می کند.
کودکان استثنایی به سازهایی احتیاج دارند که راحت نواخته شود، صدای آن به سادگی شنیده شود و طنین زیبای آن کودکان را مجذوب سازد تا به تمرین و نواختن آن علاقمند شوند. طبیعی است که چنین سازی در آموزش موسیقی و برنامه های موسیقی درمانی این کودکان مورد استفاده قرار می گیرد.
در میان سازهای کودکان بهترین و مناسب ترین آنها، سازهای مشهور به «ارف» هستند که توسط کارل ارف موسیقیدان آلمانی ساخته شده است. ریشة این سازها از آسیای جنوب شرقی و آفریقا است. کال اف با مطالعه بر رواین سازها و تغییر شکل و بازسازی آنها به سازهایی با طنین و صدای مطلوب دست یافت. سازهای ارف صدایی زیبا و گیرا و طنین متنوعی دارند و ساختمان آنها با قیزیک و حرکات دست و حواس کودکان هماهنگی خوبی دارد، از این رو امروزه در مراکز آموزش کودکان استثنایی و مؤسسه های موسیقی درمانی از آنها استفاده فراوانی می شود.
کارل ارف
کارل ارف در سال ۱۸۹۵ در آلمان به دنیا آمد. او نواختن موسیقی را از پنج سالگی آغاز کرد، در ده سالگی نخستین ترانه های خود را ساخت و آنها را در شانزده سالگی به چاپ رسانید. ارف به موسیقی کودکان علاقة خاصی داشت و همواره در تلاش تدوین روشهای آموزشی و ساختن سازهای مناسب آنها بود و سرانجام نیز موفق شد. شیوه های آموزشی موسیقی ارف نسبت به دیگر مربیان برجستة موسیقی کودکان روش جامع تر و عینی تر دارد. وی کوشیده است تا براساس گرایش حسی و عملی ذهن کودکان، و بدون اتکاء بر مبانی نظری تمرینهایی را ابداع کند تا کودکان بتوانند به سادگی به دنیای موسیقی وارد شوند. اگرچه ارف به تحول ذهنی کودکان و دانش اخیر روانشناختی آگاهی نداشته است، روشهای او با فعالیتهای حسی – حرکتی کودکان و مراحل تحول ذهنی آنها همگونی و هماهنگی نسبتاً خوبی دارد. وی در آموزش ریتمهای متنوع موسیقی و درک قطعات ریتمیک غیر از تمرینهای سازی، از حرکات ریتمیک بدن در اشکال مختلف دست زدن، پا زدن، دست روی پا زدن، بشکن زدن و هماهنگی چندین حرکت با هم استفاده کرده است.
کارل ارف پنج کتاب در زمینه آموزش کودکان و نوجوانان عادی تألیف و بر مبنای نت های گام ماژور وی مینور طراحی نموده است. کتابهای اول و دوم او به تمرینهایی بر مبنای نت های گام ماژور ، و سه اثر دیگرش به تمرینها و قطعاتی پیرامون گام مینو می پردازد. ارف همچنین براساس اشعار و ملودیهای محلی و ترانه های فولکوریک ملل مختلف از جمله آلمان، قطعات زیادی ساخته است. او معتقد است که لهجه و بیان در آواز کودکان همانند آوازهای محلی و فولکلوریک مسیر رشد و تحول را پیموده اند و شباهت ساختاری بین این دو وجود دارد. از این رو آوازهای محلی را برای آموزش کودکان مناسب می داند و مانند اکثر ترانه های محلی پنج نوت (پنتاتونیک) را محور گردش ملودیها و ترانه های کودکان قرار می دهد.
با توجه به مراحل نسبتاً هماهنگ رشد و تحول ذهنی کودکان در همة ملل، آموزش مبانی مقدماتی موسیقی می تواند از تمرینهای نسبتاً مشابهی سرچشمه بگیرد. یعنی هر ملتی بر حسب فرهنگ و آداب و ترانه های خود ، و براساس یکی دو گام مشترک و با توجه به الگوهای اصولی، تمرینهایی را تدوین و روشهایی را طراحی نماید. در کشورهایی مانند کشور ما که هنوز برنامة منسجم آموزش موسیقی و ساختار متناسب سازی ویژه کودکان وجود ندارد، استفاده از الگوها و تمرینهای مناسب (مانند روش ارف) در چارچوب ترانه های ملی – در ردة آموزش مبانی موسیقی – ارزنده است.
سازهای ارف
سازهای ارف به دو دستة عمده تقسیم می شوند : ۳۰
۱) سازهای ضربی ملودیک که به وسیلة مضراب نواخته می شوند، صدای معین و ثابتی دارند، و آهنگ با آنها نواخته می شود. این گروه سازها عبارتند از :
زیلوفونها : از جعبه ای ذوزنقه شکل ساخته شده است که بر روی آن تیغه های چوبی از چپ به راست قرار دارند. این تیغه ها نت ها را می سازند. دو ردیف تیغه های چوبی این ساز مانند دو ردیف کلیدهای پیانو است. تیغه های ردیف اول اصوات گام طبیعی (دیاتونیک) و ردیف دوم اصوات دیزوبمل دار (کروماتیک) را می سازند. صدای تیغه های زیلوفون، مقطع، و در سه اندازه سوپرانو، آلتو و باس که به ترتیب کوچک، متوسط و بزرگ است. صدای زیلوفون سوپرانو زیر است، زیلوفون آلتو متوسط، و زیلوفون باس صدای بم دارد.
متالوفونها : ساختمان متالوفون شبیه زیلوفون است، با این تفاوت که تیغه های آنها فلزی است. صدای تیغه های آن نسبتاً حجیم و کشیده است و این ساز دارای سه اندازة سوپرانو، آلتو و باس (کوچک متوسط و بزرگ) است. صدای متالوفون سوپرانو زیر است، متالوفون آلتو صدای متوسط، و متالوفون باس صدای بم دارد.
بلزها : سازهایی هستند که با تیغه های فلزی کوچک و صدای زنگ دار و نسبتاً کشیده و در دو شکل بلزهای ساده و بلزهای متالوفون دیده می شوند. ساختمان بلز نیز شبیه زیلوفون و متالوفون است.
تیمپانیها : دسته ای طبل که هر یک روی صدای نت مشخصی کوک می شوند. این ساز از کاسه ای مدور که دهانة آن با پوست پوشانیده شده است ساخته شده است. پوست آن به وسیلة پیچهایی که بر روی آن تعبیه شده سفت یا شل و در نتیجه کوک می شود. همچنین پوست به وسیله اهرمی بالا و پایین می رود و صدا به طور یکنواخت زیر و بم می گردد. بعضی از اهرمها با فشار و بعضی با دنده حرکت می کنند. برای کودکان تیمپانیهایی در مقیاس کوچک وجود دارد.
۲) سازهای ضربی غیر ملودیک، صدای نامعینی دارند، و از آنها به منظور ایجاد ریتم و رنگ آمیزی قطعات موسیقی استفاده می شود. این گروه سازها عبارتند از : سه گوش (مثلث)، خاشخاشک، دقک، قاشقک، دایره زنگی، چوب و …
در اینجا به معرفی تعدادی از سازهای فوق الذکر می پردازیم.
سه گوش (مثلث) : از میله ای فولادی به شکل مثلث ساخته شده است و با مضرابی از همان جنس نواخته می شود. صدای مثلث زنگ زیادی دارد.
دایره زنگی : از حلقه ای چوبی و با عرضی کوتاه ساخته شده است و دو نوع با پوست و بدون پوست دارد. در نوع پوست دار، بر یک سطح دایره چوبی پوست کشیده شده که با ضریه دست بر روی پوست به صدا در می آید و در نوع بدون پوست ضربة دست به بدنه دایره نواخته می شود. در عرض دیوارة دایره زنگی حلقه های کوچک فلزی در فاصله های معینی به صورت جفت جفت آویزان است. با نواختن ضربه بر پوست یا بدنه دایره زنگی حلقه های فلزی به صدا در می آیند و صدای زنگ می دهند. این حلقه ها در نوع دایره زنگی بدون پوست در جدار دایرة چوبی به فاصلة معینی قرار دارند و با حرکت دایره زنگی به صدا در می آیند.
قاشقک : از دو صدف به شکل قاشق که بر روی هم قرار می گیرند ساخته شده است . با تکان دستة قاشقی آن صدفها بر هم خورده به صدا در می آیند. صدای قاشقک خشک و کوتاه است.
دقک : از قطعه چوب مستطیل شکل کوچکی که در داخل بدنه آن سوراخی دارد ساخته شده است. با مضرابی که سری کروی دارد نواخته می شود. صدای مضراب در سوراخ می پیچد و منعکس می شود.
چوب : از دو تکه چوب دراز و مدور ساخته می شود که با زدن بر هم به صدا در می آید.
خاشخاشک (ماراکاس) : از گویی چوبی و توخالی و دسته دار ساخته شده است که در داخل آن ذرات ریزی قرار دارد. با تکان دادن،آن ذرات به همدیگر و به بدنه گوی برخورد کرده و صدای خاش خاش شنیده می شود.
طبل : از استوانه ای با ارتفاع کم که بر دو سطح دایره ای آن پوست کشیده شده، ساخته شده است. و با مضرابی که سر آن نمد بزرگی دارد نواخته می شود. برای کودکان طبل در اندازه های بزرگ و کوچک وجود دارد.
سنج : از دایره ای فلزی در دون نوع تکی و جفتی ساخته می شود. نوع جفتی آن با کوبیدن بر هم به صدا در می آید و نوع تکی آن بر روی پایه قرار دارد و با مضرابی که سری کروی دارد نواخته می شود.
سازهای دیگر : در موسیقی کودکان از سازهای دیگر مانند فلوت، سازدهنی، ملودیکا، گیتار و ارگ یا پیانو نیز استفاده فراوانی می شود. مربیان عموماً این سازها را از نزدیک دیده اند.
ویژگیهای سازهای ارف
سازهای طراحی شده توسط کارل ارف، برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی بسیار مفید است و آموزش را تسهیل و تسریع می کند. اینک به همه ترین خصایص فیزیکی و تأثیرات روانی این سازها اشاره می کنیم: ۳۱
اندازه های گوناگون : این سازها در اندازه های مختلف و متنوع مورد استفاده کودکان سه سال به بالا قرار می گیرند. بزرگی و کوچکی سازها بر حسب صدادهی آنها طراحی شده و ارتباط مستقیمی با سن کودکان وبزرگی و کوچکی جثة آنها ندارد، اما کودکان استثنایی می توانند بر حسب توانایی و اندازة دستها از سازهای مخصوصی که با جثه و حرکات آنها هماهنگی بیشتری دارد استفاده کنند.
سادگی و تسلط حسی در نواختن : ارتباط با سازهای ملودیک ارف به سادگی صورت می پذیرد. مضرابها به راحتی در دستهای کودکان جای می گیرند، کودک با نگاه مستقیم بر ساز، حرکت روان مضرابها و جابه جایی سریع و سادة دستها بر ساز عمل می کند، به طوری که در هنگام نواختن، تمام وجود خود را در تکوین و اجرای حرکات سهیم می داند. ایجاد احساس بارز خود اتکالی و مشاهدة عملیات شخصی از امتیازات برجستة نواختن این گروه سازها است. در نواختن سازهای ارف هیچگونه پیچیدگی وجود ندارد و کودکان به راحتی می توانند به تمرین بپردازند و به نتیجه برسند، مگر در مواردی که تمرینهایی پیشرفته طراحی شود. تیغه های چوبی و فلزی پهن در اندازه های بزرگ و کوچک به راحتی در مقابل چشم و دست کودک قرار می گیرند، و اصوات زیبای زنگ دار و یا مقطع با زیر و بمهای مختلف، به آسانی تمرکز و توجه کودک را به سوی خود جلب می کنند و او را به نواختن علاقمند می سازند. صدادهی شفاف و دلنشین تیغه ها (پس از چند جلسه تمرین توسط کودکان) به صورت تقویت و پاسخی مثبت، آنها را به تمرین بیشتر و نواختن ترغیب می کند. آنچه یادگیری کودکان را بدون احساس خستگی تسریع می نماید، ارتباط راحت با سازها و دست یابی ساده به صدای مطلوب آنهاست. کودکان استثنایی با نواختن تیغه های زیلوفون (بعد از دو سه جلسه تمرین) صدای مطلوب را می شنوند.
مهمترین امتیاز حسی – .حرکتی سازهای ارف به کارگیری حرکت، دیدن، شنیدن و در مواردی لمس کردن است که حواس را هماهنگ و متمرکز می سازد.
صدای استاندارد و دقیق : سازهای ملودیک ارف مانند : زیلوفون، متالوفون، بلز و بعضی از تیمپانیها دارای نت و کوک ثابتی هستند، در ساخت آنها میزان فرکانس مربوط به صدای نت ها کاملاً ریعات شده است، گوش کودک را درست تربیت می کنند و با صدای دقیق نت ها آشنا می سازند. بدین ترتیب کودک برای رسیدن به صدای درست و مطلوب (برخلاف سازهای کلاسیک و ملی، مانند ویلن، فلوت، گیتار، سه تار، سنتور و …) نیازمند تلاش زیادی نیست.
کوک ثابت : سازهای آهنگین (ملودیک) ارف تیغه هایی چوبی و فلزی دارند، و هر تیغه به گونه ای تراشیده شده است که فرکانس مخصوص آن، نتی خاص را به وجود می آورد؛ به طوری که هر تیغه صدای ثابت یک نت را دارد. این امر آموزش موسیقی به کودکان زیر هفت سال را آسان می سازد. اگر نت های هر تیغه تغییر می کرد، درک مفهوم آن برای کودکان مشکل تر بود و از سوی دیگر مسائلی چون کوک کردن، در رفتن کوک و بد صدایی حاصل از ناکوکی ایجاد می شد. علیرغم ثابت بودن نت ها، تیغه ها قابل جا به جایی اند. این جابه جایی، با حذف و کم کردن تیغه ها در آموزش کودکان سه چهار ساله مفید است. برای مثال گاه تنها با دو تیغه زیلوفون – و با برداشتن تیغه های دیگر – می توان تمرینهای ساده ای را که متناسب با دامنة تمرکز و توانایی آنهاست، طراحی کرد. کم کردن تیغه ها برای کودکانی که نقیصة حسی – حرکتی از جمله معلولیت و یا مشکل بینایی دارند، بسیار حائز اهمیت است.
ساختن و خلاقیت : سادگی سازهای ارف (در به صدا درآوردن تیغه ها و ترکیب نت های آنها با همدیگر) به کودکان امکان می دهد تا با ترکیب نت ها و از تسلسل و تناوب آنها جمله های کوتاه و ابتدایی بسازند و در ساختن قطعات کوچک تجربیاتی کسب کنند و به فعالیتهای خود اعتماد بیشتری ببخشند، و با نشان دادن مراحلی که می تواند آهنگ کوچکی را به وجود آورد نیز الگوهایی در اختیار کودکان قرار می دهند.
گروه نوازی : این سازها از نظر فیزیکی مستعد گروه نوازی هستند. هر سازی به مانند رنگی مطلوب و زیبا در نقاشی آهنگ جلوه گر می شود. ساز آرایی آنها حتی در کوچکترین قطعات، توجه کودکان را به خود جلب می کند، و صدای مطبوع و دل انگیز آنها میل به کار گروهی را بر می انگیزد. استعداد ترکیب سازها در اشکال گوناگون عامل مهم در افزایش پشتکار کودکان است.
به طور کلی فعالیتهای موسیقی درمانی بر پایة چند محور کلی برقرار است که عبارتند از :
«شنیدن» ، «نواختن» ، «ساختن»، «خواندن»، «بحث و گفتگو پیرامون موسیقی»، «حرکات موزیکال» ، «نمایش موزیکال و سبک سازی با موسیقی». همان طور که اشاره شد ابزار موسیقی درمانی، موسیقی و فعالیتهای مرتبط با آن است. بنابراین موسیقی می تواند به طور مستقل و یا در ترکیب با روشهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال نواختن آهنگ و قطعات، و یا ساختن و شنیدن موسیقی، از جمله فعالیتهایی اند که به طور مستقیم و مستقل از موسیقی بهره می گیرند، و موسیقی به همراه آواز، حرکت و یا نمایش به گونه ای ترکیبی ارائه می شود.
خواندن
وقتی کودکان با هم می خوانند مملو از شور و توانایی یکپارچه اراده واطمینان می شوند. از نزدیک باید دید که چگونه وقتی ترانه ای خیال انگیز همچون «عروسک جون» را سر می دهند همراه با پرواز کلمات، «کبوتر» می شوند و به آسمانها اوج می گیرند و با «ستاره ها» می نشینند، «شاهپرک» می شوند و در کنار «چشمه ساران» و دامن صحرا گشت و گذار می کنند. ترانه ها تصور آنها را به گونه ای فعال و سرزنده می سازد که احساس پیوسته ای بین ادراک آنها با مفاهیم اشعار و محیط می سازد. احساس سرزنده ای که اثر هرگونه نگرانی، کم رویی و ناتوانی را از میان می برند.۳۲
ریتم و آهنگ ترانه ها به کودکانی که تا اندکی پیش نگران ناتوانی و ارتباط خود با محیط بودند، موفقیت و توانایی می دهد و آنها را به آسانی بدون کم ترین فشار به جلو سوق می دهد. کودکان چنان مجذوب آهنگ و شعر می شوند که انرژی آن جراحتهای حاصل از تجربه های کوچک و ریز روان را ترمیم می کند، و کودک منزوی را مسلط بر محیط می سازد.
خواندن برای بزرگسالان به لحاظ توجه و تجربه بیشتر، تأثیر شناختی و آگاهانه عمیق تری دارد. بزرگسالان وقتی در حلقة موسیقی درمانی گرداگرد هم اشعاری را می خوانند، در مفاهیم و آهنگ آن تجربه های گوناگون خود را مرور می کنند از یک سو با تداعی گذشته و توجه به خاطرات دلمردگی را التیام می بخشد و از سوی دیگر انگیزه، توجه و خودآگاهی تازه ای به تصور می بخشند. برای مثال وقتی همه با هم در دستگاه ماهور می خوانند :
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند
دل به امید روی او همدم جان نمی شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
و …
احساس گروه چنان برانگیخته و در خود جاری می شود که همه ناکامیها، ناامیدیها، آرزوهای برآورده نشده، اشتیاقها و اهداف متوجه سروچمان می شود و در یک برون فکنی عارفانه و احساس همدلی فکر آرام می گیرد و تحمل ناکامیها را در جهتی مثبت ممکن می سازد.
وقتی زمزمه می کنیم و زیر لب می خوانیم، باید بدانیم که هیجانی را آرام و سبک می کنیم و این درمانی طبیعی و ارزشمند است. خواندن ما در بسیاری از مواقع از مزمن شدن عوارض تجربیات و خاطرات می کاهد و انگیزه و نیروی تازه ای می بخشد. وقتی با تصنیفهای دیرین خاطره ها را زنده می کنیم، دوباره احساس جوان می شود و دردها، فراقها، اشتیاقها مرور می گردد و از تأثیر و فشار ناخودآگاه آن تا حدودی کاسته می گردد. ترنم اشعار عارفانه مطلوب و معشوق معنوی را سرلوح ذهن قرار می دهد و در لوای آن اشتیاق خواسته ها وتمایلات ناکام را تسکین می بخشد.
خواندن وسیلة همدلی با خرد است، ابزار و نیایشی درونی. برای سازش و تفاهم و دوستی با خرد و محیط باید از این وسیله در حد نیاز بهره مند شویم.
در جلسات موسیقی درمانی از خواندن استفاده های فراوانی می شود و برنامه های متنوعی در شکل تک خوانی و گروه خوانی طراحی می شود. کودکان و بزرگسالان معمولاً در همان جلسات اول به آسانی در فعالیت خواندن شرکت می کنند. وقتی شعری را به طور گروهی می خوانند، انرژی و وجد و شادمانی فوقالعاده ای در خود حس می کنند. اگر موزیک تراپیست و یا یکی از افراد شرکت کننده با ساز و یا پخش آهنگی آنها را همراهی کند،هماهنگی و گیرایی آن افراد را به فعالیتها و تمرینهای گوناگون تشویق می کند.۳۳
در موسیقی درمانی کودکان اشعاری که برای خواندن انتخاب می شوند باید کوتاه، قابل فهم و با آهنگی ساده باشند تا کودکان بتوانند آنها را حفظ کنند وبا هم بخوانند. همچنین می توان در قالب اشعار مفاهیم مورد نیاز درمانی، اجتماعی و روانی را نیز گنجاند.
گروههای کر
تشکیل گروههای کر در مراکز کودکان استثنایی، مراکز توانبخشی و بیمارستانهای یکی از مؤثرترین و ساده ترین روشهای تقویت ارتباط عاطفی و ارزش اجتماعی است. گروه می تواند ترانه ها و آوازهایی در اشکال مختلف بخواند و حالتهای زیبا و باشکوهی از همخوانی را ایجاد کند. کودکان و بیمارانی که مدت زیادی در مراکز و بیمارستانها می مانند با شرکت در گروه کر احساس آرامش و اعتماد به نفس بیشتری می یابند. گروه خوانی بیمار را در برابر فشار روانی که در تکخوانی وجود دارد مصون می سازد و کمک می کند تا در هماهنگی با گروه کمتر احساس ناراحتی و نگرانی کند. در گروههای کر معمولاً برای کودکان از ترانه های زیبا و محرک، و برای بزرگسالان آوازهای ملی و محلی استفاده می شود. در مواردی می توان رهبری گروه کر را به یکی از افراد واگذار کرد و اعنماد افراد را نسبت به کار خود تقویت نمود. ۳۴
موسیقی تأثیر تلقینی شعر را چند برابر می سازد و به همین دلیل وقتی در جلسات موسیقی درمانی بزرگسالان اشعار عرفانی و معنوی با نغمه های موسیقی همراه می شوند، عمیقاً تأثیر می گذارند. و یا وقتی آوازهای کودکان را با ریتمی ساده هماهنگ می کنیم، انرژی و انگیزة فوق العاده ای در احساس و هیجان آنان به وجود می آید، بهتر می خوانند و بهتر تأثیر می پذیرند.
آوازهای گروهی ارتباط صمیمی و احساس مثبتی را بین افراد گروه ایجاد میکنند و به ایشان تفاهم و دوستی را می آموزند. آواز خواندن این امکان را به افراد می دهد که «خود» را راحت تر در جمع بپذیرند. اعتماد فردی که «خود» را با گروه همصدا می بیند، به خود و به گروه افزایش می یابد. اثر خواندن در موسیقی درمانی کودکان بسیار ملموس است. کودکان جدا از تخلیة هیجانی و تقویت ارتباط اجتماعی، به فراگیری اشعار و آوازهای مناسب علاقمند می شوند. انتخاب آوازهایی که تأثیر تربیتی و اطلاعاتی مناسبی دارند به اهداف تربیتی و درمانی کمک می کند. نکتة مهم در انتخاب اشعار عدم استفاده از لغاتی است که کودکان را آشفته می سازد، برای مثال اگر کودکی که مادر یا پدر ندارد، شعری را بخواند که او را متوجه محبتهای مادر یا پدر نماید، ناراحت می شود.
نواختن
در جلسات موسیقی درمانی معمولاً سازهایی به کارگرفته می شوند که به سادگی نواخته شوند، مانند: سازهای ارف که با تیغه های کوچک و بزرگ ، باریک و پهن، فلزی و چوبی، کوتاه و بلند و با صداهای مقطع، کشیده و زنگ دار در انواع مختلف قابل استفاده اند. صدای زیبا و گیرای این سازها واکنشهای گوناگونی را به وجود می آورد، شرکت کنندگان را برای نواختن تحریک می کند به طوری که طی چند جلسه موفق به نواختن آنها و در نتیجه راضی می شوند. شکل و صدای جذاب سازها به گونه ای است که حتی کودکان گوشه گیر و بی تفاوت را که برای همکاری مقاومت نشان می دهد به فعالیت ترغیب می کند و با اولین تجربه های نواختن را از مقاومت آنها می کاهد. تیغه های این سازها – مانند زیلوفونها متالوفونها و بلزها – را می توان برداشت، به راحتی جا به جا کرد، و با همان چند تیغه آهنگ نواخت. از گروه دیگری از سازهای غیر ملودیک نیز مانند خاشخاشک، دقک، قاشقک، سه گوش ، دایره زنگی، طبل و … استفاده می شود و به وسیله آنها ریتمهای مختلف را می نوازند. نواختن این سازها بسیار ساده است (در حد یک یا دو جلسة آموزشی).
از آنجایی که موسیقی درمانی، آموزش موسیقی نیست، بنابراین موسیقی درمانگران می کوشند حتی المقدور از سازهایی استفاده کنند که ساده نواخته شوند و صدای زیبا و گیرایی داشته باشند. همچنین در موسیقی درمانی از سازهای کلاسیک و غیرکلاسیک مانند پیانو، فلوت، ارگ، گیتار، تنبک و سنتور استفاده می شود که با محدود کردن تعداد کلیدها وسیمها و استفاده از روشهایی برای ساده نواختن، آنها را ساده تر و عملی تر می کنند.۳۵
از پیانو در جلسات موسیقی درمانی استفاده فراوانی می شود، اما استفاده فردی آن بیشتر است. این ساز به دلیل بزرگی و طرز نشستن برای نواختن آن، عدم ارتباط مستقیم و چهره به چهرة نوازنده بادیگر افراد گروه، مطلوب نیست و علاوه بر آن پیانو غیرقابل حمل و نقل است. به همین دلایل در جلسات موسیقی درمانی می توان به جای آن از ارگهای قابل حمل استفاده کرد.
سازهای بادی – به ویژه فلوت – از نظر روانی و آموزشی برای فعالیتهای فردی و گروهی مناسبند اند. صدای ملایم و آرامبخش آن جنبة برانگیزاننده و تکانشی ندارد، از اینرو تحریکهای فیزیکی قوی را که کنترل آنها مشکل باشد به وجود نمی آورد و در جایی به صدای ملایم و آرامبخش نیاز باشد به کار می آید.
نواختن سازهای سیمی مانند گیتار به دلیل ارتعاش سیمها بسیار جاذب است. گیتار قابل تغییر به کوکهای مختلف است و از آن در جلسات موسیقی درمانی برای همراهی و حتی تکنوازی استفادة فراوانی می شود.
برخی از سازهای ایرانی نیز به اشکال مختلف در جلسات موسیقی درمانی به ویژه برای بزرگسالان قابل استفاده هستند. تار، سنتور و تنبک به علت صدادهی نسبتاً قوی تر موفق ترند اما در زمینه کودکان (سازهای ایرانی) موفقیت کمتری دارند. نگارنده در تجربة مقایسة سازهای ایرانی و سازهای ارف در موسیقی درمانی دو گروه از کودکان عقب مانده آموزش پذیر، برتری سازهای ارف را در زمینه های مختلف توانبخشی و درمانی به وضوح مشاهده و تجربه کرده است. همچنین در طی تجربه ای دو ساله در موسیقی درمانی بزرگسالان استفاده از سه ساز ایرانی – تار، سه تار و تنبک – را به همراه سازهای غیرملودیک کلاسیک بر محور ملودیهای ملی و محلی ایرانی بسیار موفقیت آمیز دیده است.
توجه اصلی در موسیقی درمانی اهداف درمانی و توانبخشی است. موسیقی و سازها وسیله ای برای دستیابی به اهداف هستند و حتی المقدور سعی بر این است که از این وسیله بتوان راحت تر استفاده کرد. موزیک تراپیست می تواند از وسایل موجود در زندگی، اشیایی را بسازد که صدادهی خوبی دارند و از آنها نیز در جلسات استفاده کند. البته این امر به ابتکار و امکانات او بستگی دارد.
برای این که افراد بتوانند بنوزاند، تحت آموزش ساده و مقدماتی قرار می گیرند و تمرین میکنند. نواختن موجب می شود که فرد خود را در یک مشارکت گروهی سهیم تر ببیند و از فعالیتهای خود تأثیر بیشتری بگیرد.
برنامه های موسیقی درمانی معمولاً به گونه ای طراحی می شوند که همه افراد در حد توان بدنی و کشش ذهنی خود با سازها ارتباط برقرار کنند و تمرینهایی را انجام دهند. نواختن آنها را ملزم می ساد تا از چشم، گوش، دست و حوای خود درست استفاده کنند. نواختن یک ریتم ساده به کنترل زمانی و حرکتی نیاز دارد، به عبارت دیگر، باید حواس و آگاهی به کارگرفته شوند تا مهارت کافی در اجرای آن ریتم به دست آید. از اینرو نواختن به تقویت حواس و پرورش تواناییها کمک می کند. در هنگام نواختن، فرد ساز را از نزدیک لمس می کند و در می یابد که ساختمان آن چه شکل و ویژگیهایی دارد (و در این زمینه می توان با آنها بحث و گفتگو کرد) . نواختن گروهی (همنوازی) در جلسات موسیقی درمانی به رشد ارتباط اجتماعی و روابط واقعی بین افراد گروه کمک می کند و افراد را ملزم می سازد تا برای دست یابی به هماهنگی با یکدیگر و ایجاد ارتباط، تبادل نظر کنند. تأثیر عمیق کارگروهی در روابط بین فردی به حدی است که افراد عقب مانده و روان پریش را – که حداقل ارتباط اجتماعی و محیطی را دارند – در دوستی با یکدیگر و تماس با محیط و واقعیت ترغیب می کند.
ساختن آهنگ
منظور از «ساختن آهنگ» در جلسات موسیقی درمانی، فعالیتهای شخصی و اعمال مستقل و مبتکرانه سازی و آوازی است که شرکت کنندگان در برنامه های گوناگون نشان می دهند. وقتی صحبت از «ساختن» می شود مقصود خلق آهنگ با ویژگیهای دقیق موسیقی نیست بلکه ایجاد یک ریتم ساده است، یا خواندن شعر و آهنگی در شکل و حالتی خاص، پیدا کردن ریتمی جدید، نواختن موزون چند تیغة زیلوفون، به صدا درآوردن مبتکرانة طبل، ایجاد حرکاتی موزون با آهنگ، ساختن تمرین و قطعه ای با کلیدهای محدود پیانو و ارگ و … همة این موارد فعالیتی مستقل و ابتکاری شخصی به حساب می آیند و قابل توجه و تقویت هستند.۳۶
یکی از ویژگی های مهم سازهایی که در موسیقی درمانی به کار می روند، مانند سازهای ارف، نواختن سادة آنهاست. به طوری که با انتخاب تیغه های محدودی از آنها می توان آهنگ ساده یا ریتم تازه ای را به راحتی ساخت. شرکت کنندگان می توانند بسیاری از تیغه ها را از روی ساز بردارند وبا نواختن دو یا سه تیغه باقی مانده، چشم و دست و فکر خود را متمرکز سازند و قطعه ای ساده و موزون بسازند و یا با ریتم شعری همراهی کنند. همین کار را با سازهای کوبی مانند طبل و سه گوش (مثلث) و یا کلیدهای محدودی از ارگ نیز انجام می دهند.۳۷
مهم این است که افراد «ساختن» را تجربه کنند و فعالیت مثبت و مؤثر خود را در ایجاد اشکالی ساده از فعالیتهای موسیقی ببینند. این تجربه احساس توانایی و اعتماد آنها را نسبت به فعالیتهای شخصی بالا می برد و ترس و نگرانی آنها را از فعالیت شخصی و ارتباط با وسایل و ابزار موسیقی که نشانه و نماینده ای از وسایل مختلف محیطی است، کاهش می دهد.
ساختن یک فعالیت خودآگاه است که فرد باید فکر خود را به کار گیرد و هدفی را بسازد و افکار و حرکاتی را برای آن ایجاد کند. ساختن موجب می شود تصور و تخیل ذهنی آزاد شود و از فشار آنها کاسته شودو فکر بعد از آن به هدف دیگری معطوف شود. یکی از برنامه های موسیقی درمانی تشویق افراد است به خلق قطعات ساده بر مبنای آنچه آموخته اند. کودکان غالباً به طور بداهه قطعاتی را می سازند که می توان آنها را تکمیل کرد. آنها با سازهای کوبی می توانند ریتمهای مختلفی بسازند و دیگران با آنها همراهی کنند. همین که قطعه ای را از ترکیب صدای تیغه های سازهای ارف و کلید پیانو و ارگ می سازند و مورد تشویق مربی قرار میگیرند، برای فعالیت بیشتر علاقه و انگیزة فوق العاده ای می یابند.
پیدا کردن ریتم آهنگ ها با بهره گیری از سازهای کوبی، از دیگر فعالیتهای خلاق کودکان است. آنها درمراحل پیشرفته تر می توانند بر مبنای ریتمی که می شنوند، و با استفاده از ترکیب نت ها، سازهای خود را به صدا درآورند.
ساختن یعنی استقاده از وجود «خود» و خود را به کار گرفتن، و نتیجة آن احساس ارزش و اعتماد به خویش و ایجاد احترام اجتماعی است. وقتی چیزی را می سازیم به پاره هایی از احساس و اندیشة خود هویت می دهیم و مانند مادری نسبت به زادة خود علاقه و محبت پیدا می کنیم و به آن می اندیشیم.
گوش دادن به موسیقی
شنیدن موسیقی از زمره برنامه های موسیقی درمانی است. ذهن با گوش دادن در دنیای اصوات و ملودیها قرار می گیرد و موضوعی برای توجیه و تمرکز پیدا می کند. با شنیدن آهنگها می توان احساسهای گوناگونی را به راحتی به وجود می آورد که چنین تجربه های وسیعی با نواختن سازها (به دلیل محدودیت آن) به دست نمی آید.
شنیدن گروهی افراد را در یک تجربة مشترک سهیم می سازد. توجهی که در گوش دادن گروهی به وجود می آید در تنهایی ایجاد نمی شود. گوش دادن به موسیقی در بروز احساس کودکان و برون فکنی تصورات آنها بسیار مؤثر است. می توان با پخش قطعات، و نواختن قطعاتی مهیج کودکان راتشویق کرد تا افکار و تصورات خود را دربارة چیزهای مختلفی که دوست دارند بیان کنند. شنیدن، کودکان را تحریک می کند که آماده صحبت و فعالیت بشوند.
تقویت گوش از راه شنیدن دقت کودکان را به محرکهای شنوایی افزایش می دهد. هرچه گوش در تشخیص محرکهای شنوایی قوی تر شود، توجه و تمرکز نیز افزایش خواهد یافت. پرورش دقت شنوایی در موسیقی درمانی ناشنوایان، نابینایان و دیگر کودکان استثنایی شنوایی و بازیهای مختلفی برای عادت دادن کودکان به توجه و دقت در شنیدن طراحی می کنند.۳۸
کودکان می توانند ریتم آوازهای کودکانه را با نواختن سازهای سادة ریتمیک مانند خاشخاشک، دقک، سه گوش و دایره زنگی و غیره حفظ کنند. همچنین خواندن کمک می کند تا کودکان دستگاه تنفس و صوتی خود را بهتر کنترل کنند، و ارتعاش گلو، عمل پر شدن ششها از هوا، باز شدن قفسه و حرکات لبها و زبان را لمس کرده و تغییرات آنها را حس کنند.
حرکات موزیکال
حرکات موزیکال دامنة وسیعی از فعالیتهای حرکتی موسیقی درمانی را تشکیل می دهد و بسیاری از برنامه های درمانی بر مبنای آن طراحی می شود. موسیقی ابزاری برای تحریک حرکات موزون و ریتمیک است. از سویی «حرکات موزون» خود نوعی موسیقی است. به سبب اهمیت و تأثیر فوق العاده آن در درمان دقیق تر به آن می پردازیم.
حرکات ترجمه احساس درونی اند. نیروها و احساسهای درونی را مرئی می کنند؛ احساسهایی که با بیان نمی توان توصیف کرد. حرکات بدون واسطه به روح و احساس ما متصل اند و شیوه ای از اندیشه و تفکر به حساب می آیند. وقتی کودکان در خود فرو رفته و اتیستیک نمی توانند با کلام ارتباطی برقرار کنند، حرکات تنها زبان درونی آنهاست.
هر حرکتی پاسخ به نیازی درونی است وحرکات ریتمیک انعکاس حالات روانی اند. وقتی بی قرار و مشوش می شویم، با قدمهای خود ریتم ساده ای را تکرار می کنیم و فشار احساس خود را کاهش می دهیم. حرکات موزون همیشه وسیلة ارتباط، توجه و نیایش التیام بخش ترسها و نگرانیهای بشر در طول تاریخ بوده اند.
هر حرکتی می تواند گویای نوعی احساس باشد. به عبارت دیگر هر احساسی با حرکات خاصی از نقاط بدن بیشتر مرتبط است. سینه مرکز بیان احساس و عاطفه است، سر مرکز تفکر و اندیشة، دستها مرکز ابتکار و عملیات و پاها مرکز بیان غرایز و انگیزه های زیستی به حساب می آیند. حرکات موزون می توانند نیاز مربوط به هر عضو را جاری سازند و تسکین دهند. با تنظیم حرکت گوناگون از بدن به سوی خارج و از خارج به داخل، احساسهای گوناگونی چون عشق و علاقه ، خشم و گلایه، امنیت و تملک و بیزاری ونگرانی برون افکنده می شوند. حرکاتی که از بدن به خارج شکل می گیرند با انگیزه محبت و علاقه و یا شکوه و گلایه احساساتی را جلوه گر می سازند و حرکاتی که ازخارج بدن به داخل جمع می گردند احساس انزوا و گوشه گیری، تملک و تصاحب و یا خواهش و تمنا و فروتنی را نشان می دهند. با کشیدگی اندام، دستها، انگشتان می توان نیرو و شادمانی و اراده راتقویت کرد. شانه ها با احساس و عواطف ارتباط مستقیم دارند، باانگیزش عواطف، شانه ها حرکت میکنند. بعضی از تمرینهای موزیکال بدن را از حالت فشردگی خارج می کنند، احساس فرد را نمایان می سازند و بر توانایی ارتباط با محیط می افزایند. حرکات دورانی دستها و اندامها، آرامبخش هستند. اگر این حرکات با ضربهایی بدنی منقطع گردند، مؤثرتر خواهند بود.۳۹
موسیقی درمانی از حرکات موزون و ریتمیک، به عبارت زیباتر از موسیقی حرکت به دو صورت استفاده می کند: نخست تقویت مهارتهای حرکتی و بدنی در تجربیاتی که به توانبخشی خاصی احتیاج دارند و دوم وسیله ای برای بیان، تقویت و گسترش احساس٫
زمانی لازم است برای تقویت مهارت اندام آسیب دیدة فردی حرکات موزونی با فضاسازی، شدت و سرعت، انقباض و انبساط و … توصیه شود. و زمانی نیز درمانجو دنبال طرحی برای مرور احساسات خود است و حرکات آزاد موزیکال به این جریان کمک می کنند. درمانجو بر حسب احساس مشخصی حرکات خود را با ریتمی که می شنود و یا ریتمی دلخواه هماهنگ می کند و در تمرین فردی و یا گروهی به حرکات موزون می پردازد. حرکات فی البداهة موزیکال به سازندگی و احساس خلاق فرد کمک می کنند.
در مواردی که درمانجو بنا به اختلالات عمیق ذهنی و یا حرکتی قادر نیست حرکات خود را با ریتمی هماهنگ سازد، لازم است درمانگر بکوشد ضعیف ترین حرکات ابداعی بیمار را در جلسات مختلف با ریتم هماهنگ سازد و آن را توسعه بخشد و احساس او را گسترش دهد.
حرکات ریتمیک حتی در شکل بی قاعدة آن نیز واجد ویژگی درمانی است. بسیاری از کودکان دچار فلج مغزی و کودکان عقب مانده در هماهنگی حرکات خود با ریتم دچار مشکل می شوند، اما حرکات بی قاعده با حس موسیقی توأم است و برای او نشاط آور و سازنده است.
در مواردی درمانگر با برانگیختگی ناگهانی، انقباض و تشنجهای آنی، پیچ و تاب، جهشها و تهاجمهای بیمار روبروست که باید این حرکات موزون و ریتمیک شوند.
گسترش درک فضایی
اثر فوق العادة دیگر موسیقی حرکات، تقویت احساس فضایی است. از آنجا حرکات موزون در فضا شکل می گیرند آگاهی حسی را نسبت به فضا می افزایند. با حرکات موزون فضاهای کروی، سه بعدی و مکعبی ایجاد می شود، حرکت اندام آن راتجربه میکنند. تجربه فضاهای گوناگون حرکتی بر احساس ایمنی و توانایی فرد می افزاید. وقتی فرد همراه آهنگ پاها را بر زمین می فشارد و به بالا می برد و سبکبال بدن را در فضا جاری می سازد، احساس قدرت و نیرو می کند. وقتی با حرکات دورانی و ریتمیک خود را از زمان و مکان و قوة تقل رها می سازد، همراه آرامش بر تسلط و توانایی خود بر محیط می افزاید.
نابینایان می توانند از حرکات موزیکال برای تقویت مهارت جابه جایی ، درک بهتر فضایی و کنترل و تعادل حرکتی استفاده کنند.
کنترل و تعادل
حرکات ریتمیک و موزیکال یکی از شیوه های تقویت احساس توازن و تعادل درونی است. حس «من» – به مفهوم روانکاوانة آن – با انجام اعمال و حرکاتی که تاکنون از آن می هراسیده است خود را بهتر تجربه می کند و از فشار وسواس گونه (که به علت بیم از دست دادن احساس تعادل، از فعالیتهای گوناگون حرکتی خودداری می کرده است) می کاهد. هرچه در انجام مهارت حرکتی موفق تر باشد بر اعتماد به نفس او نیز افزوده می شود. حرکات موزون انقباضی و انبساطی حس «من» را به طور متناوب از توازن به رهایی و پراکندگی و از رهایی و پراکندگی به توازن سوق می دهند و تمرین و تجربه موفقیت آمیزی را فراهم می سازند و تسلط خود را تقویت می کنند.
ریتمهای تند سریع تر نفوذ می کنند و با نفوذ در دفاعهای حس «من» مقاومتها را می گشایند و احساس را در میدان وسیع تری از عملیات حسی و حرکتی به تجربه می کشاند. در نهایت خاصیت ریتم هرچند تند و شدید، نظم و هماهنگی است. رفتار و حرکات هرچند پراکنده، ناگزیر به تبعیت از آن است که به همین سبب حس «من» در ضرباهنگهای موزون آن احساس ایمنی م یکند.
ریتمهای تند حرکات انفجاری و ناگهانی و هیجان و انگیزه های شدید را بیدار می کنند و فرصت مناسب برای تخلیه را فراهم می سازند. این امر زمینة مساعدی است که در روشهای درمانی دیگر کمتر دست می دهد.۴۰
انجام حرکات انقباضی و انبساطی و کنترل رهاشدگیهای بدن بر اراده و کنترل حرکتی می افزاید.
تقویت روحیة اجتماعی
حرکات موزون در تقویت روحیة اجتماعی، ارتباط و سازگاری با محیط نقش به سزایی دارند. وقتی کودکان در گروهی هماهنگ می کوشند تا با ریتم آهنگی حرکات دست و پا و اندام خود را هماهنگ کنند، احساس یکپارچه و قدرتمندی به آنها دست می دهد که این احساس آنها را در غلبه بر نگرانیها موفق می سازد.
نمایش موزیکال
از ریتم و موسیقی برای نمایش حرکات و احساسات و همچنین اجرای قصه ها و تجربیات افراد استفاده می شود. تجربیات و داستانهایی که به بروز احساسات آنها کمک می کند و روشهای جدیدی را برای کنار آمدن با موقعیتهای نگران کننده و تنش زا می آموزد. در این میان موسیقی محرک و مهیج احساسات و عواطف است و کودک را برای بیان تجربیات و یا اجرای نقش بر می انگیزد و به او کمک می کند که راحت تر و با احساس ایمنی بیشتری در قالب داستان قرار گیرد.
کودکان در جلسات موسیقی درمانی می آموزند که داستانها و قصه های مورد علاقه شان را همراه با ریتم و آهنگی که برای آنها نواخته می شود نمایش دهند و احساسات و حرکات خود را با هم هماهنگ سازند. ارتباط نزدیک با احساسات، خودنگرانی آنها را از مواجه شدن با خود کاهش می دهد. بروز هیجانات و تصورات – در قالب داستان پردازی – از تنش و نگرانی او در درک احساسات خود می کاهد و به او کمک می کند تا ارتباط راحت تری با هویت و تجربیات برقرار
سازد.۴۱
ریتم موسیقی با ایجاد فضایی پرشور موجب می شود تاب عضی از افراد نقشهایی را به طور بداهه و بدون تمرین قبلی ایفا کنند و با بهره گیری از تخیل خود، تجربیات قبلی خود را در قالب داستانی بروز دهند و احساسات خود را به نمایش درآورند. برای برنامه ریزی در زمینه فعالیتهای نمایشی موزیکال، موسیقی درمانگر می تواند از همکاری متخصصین نمایش و تئاتر استفاده کند.
عقب ماندگان ذهنی
از برنامه های موسیقی درمانی برای سازگاری اجتماعی، ثبات عاطفی، کنترل شخصی، افزایش تمرکز، انگیزش، احساس ارزش شخصی، تقویت هماهنگی ماهیچه ها و تقویت مهارتهای خودیاری استفاده می شود. تنظیم برنامه ها به گونه ای است که به تقویت رفتار مطلوب در کودکان می انجامد.
نواختن سازهای مضرابی خانوادة ارف (بلز، زیلوفون، طبل و …) تواناییهای کنترل حرکتی و هماهنگی چشم و دست کودکان عقب مانده را به طور فوق العاده ای تقویت می کند. حرکات موزیکال و موزون نیز در تخلیه هیجانی و شادمانی آنها مؤثر است. آنها با استفاده از ریتم می توانند حرکات مختلفی را بیاموزند، با آوازهای انتخابی اعضای بدن خود را بهتر بشناسند و از اندام خود تصور روشنی بیابند، و با کمک آواز – توأم با عمل – مفاهیم مختلف آموزشی را فراگیرند (مراحل متوالی امور مربوط به خودیاری مانند لباس پوشیدن، مسواک زدن، شستن دستها و یا مفاهیم درسی مانند رنگها، شماره ها، جهت یابی زمان و مکان و یا مفاهیم لغات). ریتم موسیقی به حافظة کودکان عقب مانده کمک می کند که مفاهیم و اعمال مرتبط با آن را سریع تر حفظ کنند. کافی است که کلام و یا عملی را ریتمیک کنیم و آن را با سازی ساده (مانند طبل و یا دایره زنگی و یا ارگ) هماهنگ سازیم: یادگیری مفهوم و عمل بسیار آسان می شود.
برای کودکان عقب مانده به خاطر دامنة توجه کوتاه و ضعف یادآوری بهتر است از اشعار و آهنگهای کوتاه استفاده شود تا بتوانند راحت تر به خاطر بسپارند. تقویت شنوایی کودکان عقب مانده از طریق بازیهای موزیکال که آنها را به جستجوی صدا، تشخیص و تفاوت اصوات و سازها تشویق می کند امکان پذیر است.
نواختن ساز، خواندن و حرکات ریتمیک نیز در کاهش گوشه گیری، افسردگی و پرخاشگری کودکان عقب ماندة ذهنی مؤثر است. موسیقی انرژی آنها را در مطلوب ترین شکل به سازها، آوازها، بازیهای درمانی و تمرینهای هدفدار متوجه می سازد و به تدریج رفتار و مهارتهای مورد نظر را تقویت می کند.
در همنوازی و همخوانی گروهی کودکان عقب مانده می آموزند که چگونه در انجام کاری مشترک رفتار خود را کنترل کنند و سازگارتر عمل نمایند.۴۲
با نرمشهای ریتمیک می توان کنترل حرکات غیرارادی کودکان عقب مانده را – که دچار اختلالات حرکتی هستند –تقویت کرد و فشار عضلانی انقباضهای بدنی آنها را کاهش داد.
موسیقی درمانی و کودکان معلول
کودکان معلول بر حسب نوع نقیصه حسی و حرکتی که دارند از فعالیتهای متنوع موسیقی درمانی استفاده می کنند (معلولی که می تواند دست و انگشتان خود را حرکت دهد، از سازهایی که تنها دست و انگشتان را به کار می گیرند، استفاده می کند). آواز خواندن، نواختن فردی و گروهی و انجام حرکات موزیکال از جمله برنامه های جلسات موسیقی درمانی آنهاست. بیشتر کودکان معلول به فعالیتهای موسیقی درمانی علاقه دارند و در نواختن ساز پشتکار نشان می دهند. بعضی از آنها در صورت وجود امکانات، موسیقی را در حد تخصصی دنبال می کنند. نواختن موسیقی عامل ارزنده ای است برای کاهش ناتوانی و جبران احساس نقص آنها ، و بر احترام و ارزش اجتماعی آنها می افزاید.
کودک معلولی که یک دست دارد، می تواند همه سازهای مضرابی، کوبی (طبل، سه گوش، خاشخاشک (ماراکس)، قاشقک، سنج) و سازهای تیغه ای (زیلوفونها) را بنوازد، و معلولی که تنها انگشتان خود را حرکت می دهد از سازهای بادی و کلیدی مانند فلوت و ارگ استفاده می کند. سازهای زهی و آرشه ای مانند ویولون و ویولون سل و کمانچه نیز برای معلولین قابل استفاده اند. کشیدن آرشه روی سیمها، کنترل و هماهنگی حرکات دست را تقویت می کند. آنها می توانند ابتدا یک سیم و به تدریج سیمهای دیگر را نیز به کار برند.
نواختن سازهای انتخابی با روشهای گوناگون تحرک مفاصل و عضلات مورد نیاز معلولین را تقویت می کند. برای مثال، پیانو برای حرکت و خم کردن و کشش انگشتها مناسب است.
موسیقی هیجان معلولین را به سوی خلاقیت سوق می دهد و آنها را از بروز فعال و خلاق احساساتشان بهره مند می کند. آنها با آشنایی مقدماتی با سازها (و با پشتکار خود) می توانند قطعاتی را بسازند و ارائه نمایند. نواختن و خواندن آواز فرصت مناسبی برای بروز شور و هیجان و احساسات ناکام آنهاست.
جلسات موسیقی درمانی در تخلیة احساسات، ایجاد محبت و احساس پذیرش در گروه مؤثر است.
همخوانی و همنوازی برای کودکان معلول احساس ارزش، اعتماد به نفس ، غرور و افتخار به همراه می آورد. آنها وقتی خود را در اجرای موفق یک آهنگ – و در یک گروه منسجم و هماهنگ – شریک می بینند، به خود اعتماد بیشتری می یابند و از این ارزش اجتماعی بهره مند می گردند.
حرکات موزیکال که برای معلولین نوعی فیزیوتراپی لذت بخش و بدون خستگی است، بر مبنای اهداف درمانی تنظیم و برنامه ریزی شده و در تقویت مهارتهای حرکتی تخلیة هیجانی آنها مؤثر است، و کنترل حرکات و تعادل آنها را نیز تقویت می کند.۴۳
کودکان معلولی که با شرکت در جلسات موسیقی درمانی به نواختن ساز علاقمند می شوند و سازی را در حد تخصصی دنبال می کنند، سرمایة ارزشمند و جبران مناسبی برای کاهش نگرانیها و کمبودهای خود کسب کرده اند که همیشه می توانند از آن استفاده کنند.
کودکان نابینا
بیشتر کودکان نابینا در زمینة حرکت، ارتباط عاطفی و اجتمایع دچار مشکلاتی هستند که موسیقی به حل مشکلات آنها کمک مؤثری می کند. برنامه های موسیقی درمانی کمبودهای حاصل از نابینایی آنها را به اشکال گوناگون جبران می کند. تمرینها و حرکات موزیکال کودکان نابینا را به حرکت و جستجو در محیط و یافتن منابع صدا در آنتشویق می کنند. حرکات موزیکال تصور آنها را از بدن خود – که لازمه حرکت موفقیت آمیز در فضاست تقویت میکنند و آنها را به واقعیت و عینیت محیط نزدیک تر می سازند.
برنامه های موسیقی که برای تشخیص اصوات، پی بردن به تفاوتهای آنها و شناسایی صدای کلیدها و تیغه های ساز درنظر گرفته شده، به درک شنوایی و هوشیاری ذهنی نابینایان کمک میکنند، به طوری که بعد از مدتی آنها می توانند تیغه های به هم ریخته بلز را برحسب زیر و بمی مرتب کرده تفاوت صدای نت های سازها را تشخیص دهند و با هم مقایسه کنند. موزیک تراپیست با استفاده از سازها گوش و حس لامسه آنها را پرورش می دهد تامحرکهای شنوایی را سریع تر درک کنند. نابینایان می توانند با آموختن نتهای موسیقی با خط بریل، آهنگها رابخوانند ، بنوازند و در مراحل پیشرفته آهنگ بنویسند. آنها می توانند با یک دست ساز بزنند وبا دست دیگر نت خوانی کنند. نت خوانی به آنها کمک می کند که کمتر به حافظه و مربی وابسته باشند و در تنهایی نیز بتوانند از افکار و تصورات موسیقی خود استفاده کرده آن راتوسعه دهند، و تا حد یک موسیقیدان حرفه ای پیش روند.
کودکان نیمه بینا سازهایی را که با نشانه ها و علائم رنگی مشخص شده اند به راحتی می نوازند. کودکان نابینا سازهایی را که روش انگشت گذاری ساده ای دارند (مانند ارگ، پیانو) از طریق لمس کردن، و سازهای بادی وزهی (مانند فلوت و ویلون) را که با بدن و گوش آنها ارتباط نزدیک تری دارند به روش حسی می نوازند.
در آموزش موسیقی به کودکان نابینا می توان از ضبط صوت استفاده کرد. تمرینها را روی نواری ضبط کرد تا آنها را در منزل نیز گوش دهند و تمرین کنند.
نواختن ساز احساس ارزش شخصی و آرامش فوق العاده ای به آنها می بخشد. شنیدن موسیقی، آواز خواندن و نواختن احساس کودکان را بر می انگیزد و کمک می کند که آنها خود را از فشار تنهایی و نگرانیها و اشتغالات ذهنی دور سازند، موسیقی تخیل و انرژی آنها را به سوی هدف دیگری معطوف می دارد.۴۴
خواندن گروهی از فعالیتهای ارکستری جلسات موسیقی درمانی برای کودکان نابینا منبع رضایت شخصی است و آنها را با دنیای دوستی و روابط اجتماعی آشنا می سازد.
نابینایان در فراگیری ساز پشتکار و علاقة فوق العاده ای دارند که یکی از دلایل عمدة آن، همدمی با ساز و آرامبخشی آن است. نواختن ساز اثر بارزی در تخلیة هیجانی آنها دارد، و هرازگاهی نغمه هایی را با آن می نوازد از روان نژندی فاصله گرفته است.
کودکان ناشنوا
کودکان ناشنوا ارتعاشهای موسیقی را زا طریق حس لامسه درک می کنند. آنها می توانند ارتعاش ساز را با لمس کردن سیمها و یا بدنة ساز حس کنند و ریتم و اصوات آن را در قسمتهای مختلف بدن خود بشنوند. آنها اصوات زیر را در محدودة سر، صداهای متوسط را در سینه و اصوات بم را در شکم، پاها و ساقهای خود حس می کنند. آنها با انجام تمرینهای صدا پی می برند که نت ریزی را که روی تیغه های بلز، کلید پیانو و یا مثلث (سه گوش) به صدا در می آورند در سر خود احساس می کنند، و ارتعاش صدای بم طبل را نیز در شکم و یا پاهای خود. این آگاهی حسی بهتشخیص بهتر تفاوت صداها کمک می کند. به طوری که از روی طنین صداسازها را شناسایی می کنند. همچنین با کمک بازیهایی که در آن کودک ناشنوا باید منبع و محل اختفای صدا را شناسایی کند: بدین ترتیب که او از فاصله ای صدای ساز را می شنود و بدون آنکه ساز را ببیند آن را شناسایی، و یا شروع و خاتمة صدای آن را اعلام می کند (درمانگر سازی را آهسته به صدا در می آورد. کودک ناشنوا – پشت به ساز – به محض شنیدن صدا، کم و زیاد شدن آن را با اشاره اعلام می کند، تا هنگامی که صدا قطع شود). تکرار این تمرین برای تشخیص حسی صدا و دقت ذهنی و پرورش باقیماندة شنوایی بسیار مؤثر است.۴۵
کودکان نیمه شنوا بدون آنکه ساز را ببینند به تدریج می توانند باتماس نزدیک با ساز ریتم را به خوبی دریافت و روی ساز دیگری پیاده کنند. کودکان کاملاً ناشنوا قادرند که با دست خود ارتعاش ساز را حس کرده ریتم آن را دنبال کنند. تقلید ریتم از راه مشاهده و تمرین آن روی سازهای مختلف، درک حسی صدا را افزایش می دهد. ناشنوایان می توانند با حرکات ریتمیک و جنبش بدنی ریتمها و اصوات را در بدن خود حس کنند وبشنوند. آگاهی از ارتعاش اصوات برای آنها بسیار لذت بخش است و شوق به تمرین را بیشتر می کند. صداهایی را که از تکان دادن دایره زنگی ، خاشخاشک و یادمیدن در فلوت تولید می کنند، در بدن خود احساس می کنند و اصوات را می فهمند. حرکات موزیکال در کاهش تنش و انرژی راکد بدنی آنها مؤثر است. فعالیتهای مرتبط با موسیقی به ناشنوایان کمک می کند تا احساس خود را بروز دهند، چرا که موسیقی به جای زبان و تکلم، احساس ، هیجان و عصبیتهای آنها را بازگو و تخلیه می کند.
با الگوهای ریتمیک می توان تلکم ناشنوایان را تقویت کرد به طوری که همراه با ضربات ریتم، حروف یا سیلابهایی را خواند. برای مثال: همراه با نواختن دو ضرب، دو حرف یا سیلاب را تکرار کرد:
قا آ ما ما با با
و یا با سه ضرب، سه سیلاب، و بدین صورت حروف و سیلابهای مختلف را با ضربهای موسیقی تمرین کرد. این تمرینها برای تحریک کلامی کودکان ناشنوا بسیار مؤثر و مشوق است. کودکان ناشنوا از طریق لمس و دیدن ساز و درک ارتعاش آن ضربات ریتم را به خوبی حس می کنند. این احساس به تلفظ و ادای حروف به طور ریتمیک کمک می کند و کودک روان تر از پیش تلفظ و تمرین می کند.۴۶
فعالیتهای سازی گروهی برای ناشنوایان نسبتاً مشکل است. مربی باید روشهایی را به کار گیرد (و سازهایی را انتخاب کند) که آنها بتوانند کار گروهی را در حد اجرای قطعات ساده دنبال کنند. آنها با آموزش و تمرین می توانند هماهنگی با یکدیگر را بیاموزند. ترسهای گروهی این کودکان را از گوشه گیری دور، و آنها را به ارتباط با یکدیگر تحریک می کند.
بعضی از کودکان ناشنوا می توانند در فعالیتهای موسیقی با دیگر کودکان، مانند کودکان عادی یا کودکان روان نژند و عقب مانده، شرکت کنند.
کودکان با اختلالات گفتاری
نواختن سازهای بادی و خواندن آواز، خواه ناخوان عضلات مرتبط با گویایی و جریان تکلم را در کودکان مبتلا به اختلالات گفتاری تقویت می کند.
کنترل عضلات تنفس، زبان، لب و گونه برای تکلم ضروری است، و نواختن سازهای بادی این کنترل را تقویت می کند. آواز خواندن و ریتمیک کردن لغاتی که کودکان در تکلم آنها مشکل دارند نیز تلفظ کلمات ویادگیری آنها را آسان می کند. انطباق ریتم آهنگ و آواز با کلمات، جریان تکلم را روان می سازد و لکنت را کاهش می دهد. آواز خواندن عضلات صورت آنها را تقویت می کند. برای افزایش ظرفیت تنفس می توان لغات آواز را در هر دم و بازدم افزایش داد. پرورش عضلات تنفسی برای کودکان شکاف کامی، فلج مغزی و آپاراکسی ضروری است. خواندن گروهی کودکان را به ایجاد ارتباط با یکدیگر و کوشش برای درست تر خواندن بر می انگیزد. خواندن به کودکان شکاف کامی کمک می کند تا هوا را به طور صحیح از درون بینی و دهان عبور دهند و تمرین با فلوت نیز عبور جریان هوا و تنفس را تصحیح می کند.
استفاده از سازدهنی کنترل عضلات لب و گونه را تقویت و دامنة حرکات و سرعت عضلات را بیشتر می کند. سازدهنی برای پرورش عضلات کامی – حلقی کودکان شکاف کامی و فلج مغزی مؤثر است. همچنین از نواختن سازدهنی برای تقویت جا به جایی، سرعت، حرکت و قدرت زبان کودکانی که عقب ماندگی گفتاری و یا اختلال در تولید صدا دارند، استفاده می کنند.
گفتار درمانگران برای کودکانی که در خروج هوا از بینی و تولید صدا مشکل دارند، معمولاً تمرین فوت کردن را به اشکال مختلف توصیه میکنند که به جای آن میتوان از نواختن فلوت ریکوردر یا سوت استفاده کرد که برای آنها جذاب تر است. آنها با علاقه می آموزند که صدای نت های فلوت را درست درآورند و احیاناً آهنگی را یاد بگیرند.۴۷
تأثیر جلسات موسیقی درمانی در کاهش فشار هیجانی، تنشها، نگرانیها و عصبیتهای کودکان اختلالات گفتاری بسیار ملموس و روشن است. کودکان در فعالیتهای گروهی فرصت مناسب و ایمنی برای تخلیه احساسات و بروز حالات و افکار خود می یابند، بدون آنکه نگران تکلم خود باشند. آوازهای گروهی نگرانی آنها را از تکلم کاهش می دهد، و نشاط و شور جلسات گروهی میل به تکلم و خواندن را می افزاید.
کودکان اتستیک و عقب ماندگان عمیق ذهنی
طبیعت موسیقی و تأثیر ریتم به حدی است که کودکانی را که در پایین ترین سطح از بازتابهای فیزیکی، هوشی و اجتماعی قرار دارند تحریک می کند (از جمله کودکان اتیسم و عقب ماندگان عمیق ذهنی). از برنامه های موسیقی درمانی برای پیشرفت در زمینة درک و آگاهی، کنترل حرکتی، افزایش توجه، تقویت حافظه و تواناییهای کلامی این گروه کودکان استفاده می شود.
تمرینهای موسیقی درمانی به عنوان تقویت کننده ای برای ایجاد پاسخهای متقابل و آگاهانه آنها طراحی می شود تا تکلم، پاسخهای شفاهی متقابل، تماس چشمی، آگاهی محیطی و رفتارهای مناسب اجتماعی آنها را افزایش دهد. یکی از روشهای موفق فعالیتهای سازی فی البداهه است. موسیقی درمانگر می کوشد تا بانواختن فی البداهه ساز، پاسخها و رفتارها را برانگیزد، اصوات و ریتمها را باواکنشها، حرکات، فریادها و آواگریهای کودکان مرتبط سازد، این ارتباط را گسترش دهد تا به تدریج الگوهای منظم ارتباطی به وجود آورد و دریچه ای از دنیای بسته و نباتی این کودکان را به واقعیتهای ملموس بگشاید. در این روش کودک آزادانه سازها را به صدا در می آورد وتدریجاً می آموزد که به اصوات نامنظم ریتم و نظم بخشد.
کناره گیری و فرار از واقعیت از جمله خصایص کودکان اتیستیک است؛ حتی گاهی مقاومت می کنند و از شرکت در جلسه موسیقی درمانی طفره می روند. اما از شنیدن قطعاتی که موزیک تراپیست می نوازد و یا توسط نوار پخش می شود، لذت می برند. درنخستین جلسات لازم است سازها را ببینند و لمس کنند و صدای آنها را بشنوند وسازهایی در اختیار آنها قرار گیرد که نواختن آن به مهارت و تکنیک خاصی نیاز نداشته باشد. در کودکان اتستیک نواختن ضربه ها بر ساز، تکانشی و ناگهانی و گسسته و سرعت و شدت ضربه های آنان متغیر است. آنها به طور ناشیانه بادست بر کلیدهای پیانو و یا با ضربه های محکم مضراب بر طبل و زیلوفون می کوبند، اما به مرور یاد می گیرند که چگونه از دستها و انگشتان خود استفاده کنند و به ضربه های خود ریتم و نظم بخشند.
کودکان اتیسم و عقب ماندگان ذهنی تشویق می شوند از قسمتهای مختلف ساز استفاده کنند تا بر ترس ومحدودیتها و تکرارهای وسواسی خود غلبه نمایند.آنها می توانند نت های محدودی را بیاموزند و آوازهایی بخوانند. حرکات ریتمیک به آنها کمک می کند تا از وضعیت بدن (دستها و پاهای) خود بهتر آگاه شوند و ارتباط حرکتی بهتری بادیگران برقرار کنند.۴۸
قطعاتی که برای کودکان اتیسم و عقب ماندگان شدید ذهنی پخش می شود، باید ریتم و آهنگ هیجان بخشی داشته باشند تا احساس کودک برانگیخته شود. موسیقی درمانگر روشهای فعال و ابتکاری را به کار می گیرد و برای تشخیص کارایی این روشها واکنشهای کودک را مورد ارزیابی قرار می دهد. روشهایی که در آن – علاوه بر پیروی از هدفی درمانی کودک تجربیات لذت بخش بیشتری کسب می کند، معمولاً مؤثرتر و مفیدترند.
زمان جلسات موسیقی درمانی کودکان اتیسم و عقب ماندگان عمیق ذهنی کوتاه است و گاهی به ده دقیقه می رسد (بیشتر به همکاری و تمایل کودک بستگی دارد). اما تعداد جلسات موسیقی درمانی آنها زیاد است به طوری که گاهی سالها طول می کشد تا مهارت کافی در کنتل حرکتی، افزایش توجه به تواناییهای کلامی و ادراکی حاصل شود.
کودکان فلج مغزی
فلج مغزی با اختلالات حرکت همراه است. سفتی ، انقباض، تشنج، حرکات تکراری، لرزش غیرارادی و ناهماهنگیهای عضلانی از جمله عوارض حرکتی فلجهای گوناگون مغزی است. بیشتر برنامه های موسیقی درمانی کودکان فلج مغزی برای کنترل و تعادل حرکات آنهاست. حرکات موزیکال و فعالیتهای ریتمیک، کنترل حرکات آنها را تقویت می کنند. نواختن سازهای مضرابی مانند طبل و دایره زنگی به حرکات آنها نظم بیشتری می دهد.
این کودکان به علت انقباضهای عضلانی و اختلال حرکتی، معمولاً هیجان زیاد و متراکمی را در خود حس می کنند که فعالیتهای موزیکال، آواز خواندن و نواختن ساز در تخلیه این تنشها بسیار مؤثر است.
کودکانی که دچار انقباض و گرفتگی عضلانی هستند و عضلات سفت و منقبضی در حرکات دارند با موسیقی هیجانی تحریک بیشتری می یابند، اما کودکان دچار حرکات غیر ارادی (آتتوز) با موسیقی ملایم و آرامبخش بهتر تمرین کرده کنترل بیشتری به دست می آورند. بعضی از فلجهای مغزی به هر دوی این تمها (مهیج و آرامبخش) پاسخ مناسب می دهند.۴۹
آواز خواندن برای کودکان فلج مغزی که مشکل تکلمی دارند، محرک قوی است. اگرچه انجام کار گروهی برای کودکان فلج مغزی تا حدودی مشکل است، اما طراحی آن در اجراهای ساده به اشکال مختلف امکان پذیر است. آنها وقتی حضور و همکاری خود را در گروه می بینند، لذت و شعف فراوانی را تجربه می کنند. از آنجایی که کودکان فلج مغزی در کنترل حرکات خود شکست زیادی را تجربه می کنند معمولاً نسبت به حرکات خود نگران و بدگمان هستند. فعالیتهای حرکتی موزیکال تا حد زیادی نگرانی و تنش آنها را کاهش می دهد و تجربیات مثبتی که در تلاشهای لذت بخش خود در هنگام نواختن و انجام حرکات موزیکال به دست می آورند، آنها را امیدوارتر می سازد.
ارتباط با کودکان فلج مغزی را می توان با شنیدن موسیقی و نواختن ریتم آغاز کرد، و به تدریج کوشش شود که با انجام تمرینهای ریتمیک، کنترل حرکات و تکانشهای حرکتی آنها تقویت گردد، به طوری که بتوانند با ریتمها و سرعتهای متفاوت حرکات بدنی خود را هماهنگ سازند. در ساختن الگوهای ریتمیک می توان از پاسخهای خودکار آنها به موسیقی استفاده کرد.
کودکان فلج مغزی که مشکل عمده آنها در کنترل خود در هماهنگی حرکات است با نواختن ساز و حرکات ریتمیکی که هماهنگی چشم و دست و نیز چشم و پا را تقویت کند، به کنترل حرکتی خود کمک می کنند. برای نواختن زیلوفونها ، فلوت و یا ارگ لازم است از چشم و دست به طور هماهنگ استفاده کنند و حرکات خود را کنترل نمایند و با تمرین مکرر می توانند هماهنگی و کنترل اعضای بدن را افزایش دهند.
بعضی سازها (مانند فلوت یا سازهای کوبی) در حالت خوابیده هم قابل استفاده اند. کودکان فلج مغزی که قادر به ایستادن و نشستن نیستند می توانند از این سازها استفاده کنند. صدای فلوت برای این کودکان که غالباً مشکل تکلم دارند لذت بخش و مشوق است. آنها که قادر به تکلم نیستند – با به صدا درآوردن فلوت و مشاهدة تأثیر آن بر حرکات زبان و لب خود تشویق به تمرین می شوند.
نواختن سازهای سیمی مانند گیتار وگرفتن پرده ها، نوسان و مالشهای سیمها – به منظور تولید صدای درست – به کنترل حرکتی این کودکان کمک می کنند. ۵۰
این کودکان (فلج مغزی) با خواندن آواز آرامش می یابند ، چرا که خواندن فشار عضلات دستها و لبها را کاهش می دهد. در هنگام خواندن کوشش می کنند تا ازواژه هایی که نمی توانند تلفظ کنند استفاده نمایند. از طرفی خواندن به ابزار هیجان و احساس طبیعی و ارتجالی آنها می انجامد و از فشار درونی حاصل از اختلال حرکتی آنها کاسته می شود.
کودکان روان نژند و دچار اختلالات رفتاری
هر کودکی ریتم را – حتی در حالت روان نژندی و یا عقب ماندگی ذهنی – حس می کند، در واقع احساس ریتم غریزی است و به همین دلیل همة کودکان موسیقی را دوست دارند، از آن لذت می برندو شاد می شوند.
جلسات موسیقی درمانی برای کودکان روان نژند نیز دوست داشتنی و دلنشین است و انجام آن روحیة اجتماعی ، احساس اعتماد به نفس و ارزش شخصی آنها را افزایش می دهد. آنها در نخستین جلسات تشویق می شوند تا سازها را از نزدیک لمس کنند و به صدا درآورند. دیدن و به صدا درآوردن سازها علاقه و کنجکاوی کودکان را بر می انگیزد و موجب می گردد کودکانی که از خود مقاومت، گوشه گیری، پرخاشگری و یا ترس نشان می دهند به فعالیت و برنامه ها علاقمند شوند. موسیقی مانند نقاشی اثر برون افکنی دارد. کودکان روان نژند از تنشهای گوناگونی رنج می برند که معمولاً فرصت مناسبی برای بروز احساسات و تنشهای خود پیدا نمی کنند. آنها در طی روز با موقعیتهای ناگوار گوناگونی مواجه می وشند و تنشهای خود راحس میکنند. جلسات موسیقی درمانی فرصت بسیار مناسبی برای بروز ترسها، تنفرها، هیجانها واحساسات مختلف آنها فراهم می کند، بدون آنکه از احساسات خود ناراحت شوند. امنیت و پذیرش ، مهم ترین نیاز عمومی کودکان روان نژند است که در جلسات شاد و لذت بخش موسیقی درمانی تأمین می شود. و این احساس امنیت و لذت آنها را به برنامه های جلسات علاقمند می سازد. کودکان به کمک آن هیجان، تخیلات، ترسها، نگرانیها و تصورات خود را بیرون می ریزند، شرایط روحی خود را نشان می دهند وبدین ترتیب درمانگر نیز آنها رابهتر می شناسد. بازیها و حرکات موزیکال سانسورهای درونی آنها را کاهش می دهد، به طوری که بدون نگرانی از محیط ششهای خود راتخلیه کرده حرف می زنند، ابراز احساسات می کنند و خیال خود را وسعت می دهند.
موسیقی درمانگر می تواند با نواختن قطعات آکوردی و میزانهای پرشور احساس کودک را تحریک و آنها راتشویق کند تا چیزهایی را به خاطر آورند و بازگو کنند و یا براساس خیال خود داستانی بسازند. بعضی از کودکان روان نژند به این تحریک پاسخ خوبی می دهند و رابطة فکری و تخیلی برقرار می کنند که این امر ارزش تشخیصی و درمانی دارد. کودک هیجانی و پرخاشگر – که در ابتدا شدید، کنترل نشده و آشفته برساز می زده – پس از انجام تشریفات مختلف می آموزد که چگونه بدون نگرانی رفتارش را کنترل و صدای خوش ساز را کشف کند. آواز خواندن و نواختن،اضطراب ونگرانی وپرخاشگری و تحریکهیا آنی کودکان رواننژند را به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش می دهد و توجه و انرژی آنها را بدون آنکه متوجه باشند به سوی اهداف عالی تر معطوف می سازد.
نواختن و خواندن، تجربیات مثبتی هستند که جنبه های عاطفی، فیزیکی و ذهنی کودک را به یکدیگر پیوند می دهند، به طوری که کودک وحدت و انسجام بیشتری را در فعالیت خود حس می کند. فعالیتهایی که حرکات بدنی، ذهنی و عواطف او راتواماً به کار می گیرند،پذیرش شخصی و هویت فردی را تقویت می کنند. نواختن ساز باعث می شود تا رفتار منظم تری پیدا کنند و آگاهی آنها نسبت به محیط افزایش یابد. برای نواختن به ذهن و حافظه که به طور هماهنگ به کار رفته شوند نیاز است و این تجربیات اعتماد به نفس و رشد ذهنی و عاطفی را تقویت کرده نگرش سالم تری را نسبت به خود و دیگران ایجاد میکنند.۵۱
بازیهای موزیکال و فعالیتهای گروهی موسیقی به آنها فرصت می دهند تا افکار و رفتار خود را به آزمایش بگذارند و از واکنشهای دیگران در قبال رفتار خود، تأثیر پذیرند.
درمانگر می تواند ریتم و سرعت آهنگی را که می نوازد با هیجان کودک هماهنگ کند و از کودک بخواهد که حرکات موزیکال را با ریتم انجام دهد و سرعت حرکت (فعالیت های بدنی خود را) با تغییر ریتم تغییر دهد. در طول این تمرین با احساس کودک رابطه ای ریتمیک برقرار می شودو تغییر ریتمها در احساس و تخلیه هیجانی او اثر می گذارد.
برای کودکانی که دچار ترس، عدم اعتماد به نفس، گوشه گیری و افسردگی هستند می توان ابتدا از ریتم سنگین استفاده کرد تا خود را راحت تر هماهنگ کنند و سپس به تدریج ریتم را سریع و پرتحرک کرد. برای کودکان فعال و هیجانی نیز میتوان ریتمهای تند را به کار برد و پس از تخلیه هیجانی با آهسته کردن ریتم، آرامش را به آنها منتقل ساخت.
حرکات ریتمیک و آواز خواندن فشار انگیزه جنسی و تعارضات کودکان را می کاهد و آن را به شکل یک رفتار اجتماعی مطلوب در می آورد. خواندن و نواختن و نواختن برای کودکان گوشه گیر و خجالتی نیز بسیار مفید است.
مشکلات کودکان باتیک عصبی (مانند پلک زدن و تکان شانه) و کودکانی که دچار اشتغالات فکری وسواس گونه و یا بی دقتی هستند، با شنیدن موسیقی و خواندن آواز خفیف تر می گردد. شنیدن موسیقی پریشانی فکر و فشار اشتغالات ذهنی آنها را کاهش یم دهد. کودکان مبتلا به تشنج نیز با نواختن سازهای کوبی (مانند طبل و دایره زنگی) با انعطاف پذیری بیشتری بر حرکات خود مسلط می شوند.
کودکان غمگین از نواختن سازهای زهی و کودکان دچار ترس و فوبی با نواختن فلوت آرامش می یابند. نواختن سازهای کوبی و تیغه ای پرخاشگری را به خوبی تخلیه می کند و به کودکان گوشه گیر و در خود فرو رفته جرأت عمل بیشتری می دهد. احساس گناه با شنیدن قطعات آرام و ملایم کاهش پیدا می کند. نواختن سازهای سیمی مانند گیتار، به خاطر ارتعاش سیمها تحریکهای مؤثری به وجود می آورد وتوجه کودکان را که در دنیای خود فرو رفته اند به خود جلب و به خارج از خود متوجه می سازد.۵۲
برای کنترل حرکتی کودکان بیش فعال (هایپراکتیو) ، حرکات آنها را به کمک ریتم هماهنگ و آرام می سازیم، به طور یکه وقتی ریتم آهسته شود، آهسته حرکت کنند و زمانی که ریتم ایستاد، بایستند و توقف و سکوت را تجربه نمایند. اینگونه تمرینها به کنترل ایشان در مقابل محرک خارجی، کمک می کنند. به طور کلی فعالیتهای ریتمیک در تخلیه هیجانی آنها مؤثراند.
در موسیقی درمانی کودکان ناسازگار، مشکل همکاری و ارتباط آنها با مربی و دیگر کودکان مطرح است که در بسیاری از موارد جذابیت موسیقی و فعالیت گروهی آنها را به همکاری و سازگاری بیشتر با مربی و کودک وا می دارد؛ چه در غیر اینصورت از فعالیت گروهی موزیکال با سایر کودکان محروم می شوند. آنها برای حفظ روابط رضایتمند بادیگران و لذت بردن از فعالیتهای زیبای گروهی موسیقی ناچارند که کنترلها و خودداریهایی را کسب کنند از سوی دیگر، موسیقی به خاطر جذابیت و گیرایی ذاتی، در عواطف و احساسات ناخودآگاه این کودکان تأثیر می گذارد و آنها را منعطف تر می سازد، به طوری که در همکاری گروهی مقاومت کمتری نشان می دهند. آنها می توانند با پرداختن به موسیقی مانند شنیدن، خواندن و حرکات موزون انرژی خود را در اهداف مقبول تری هدایت کنند و به رفتار اجتماعی بهتری عادت نمایند.
به طور کلی برنامه موسیقی درمانی برای بروز هیجان کودکان روان نژند دریچة گوناگونی را می گشاید: کودکان را به استفاده از نیروی بدنی ترغیب می کند، ترس و تنفر او را نسبت به تجربه کاهش می دهد، از نگرانی آنها در احساس ناتوانی و برقرار کردن ارتباط با دیگران می کاهد، و از همه مهمتر فعالیتهای عملی و حرکتی موزیکال به صورت پلی تخیل کودک را به واقعیتها و اشیاء هدایت می کند.
توانایی جلسات موسیقی درمانی در جذب علاقه و توجه کودکان روان نژند بهمراتب بیشتر از دیگر تکنیکهای درمانی کودکان است. نگارنده با سالها تجربه در زمینه های گوناگون روان درمانی کودکان روان نژند و مقایسه تأثیر آن بااثر دیگر روشهای درمانی به نتایج چشمگیر وملموس موسیقی درمانی اذعان دارد (در برنامه های موسیقی درمانی همراه با تجارب لذت بخش و جاذب، اهداف متنوع درمانی نیز به خوبی گنجانیده می شود).
بازیهای موزیکال
(برای پرورش تقویت شنوایی و دقت ذهنی)
از کودکان بخواهیم که :
با دستمالی چشمهای یکی از بچه ها را می بندیم. از کودک دیگری می خواهیم که به همراه ساز کوبی پیشاپیش او حرکت کند تا کودک مورد نظر صدایی که می شنود را تعقیب کند. این تمریه به شکل دیگری هم انجام می شود: کودک ساز به دست آهسته به گوشه أی از کلاس می رود و از آنجا ساز را به صدا در می آورد، کودک چشم بسته باید با شنیدن صدا جای او را پیدا کند. در صورت موفقیت، کودک نوازنده می تواند جای خود را تغییر دهد و پس از سه بار موفقیت. بازی عوض می شود و نوبت به دیگری می رسد. (این بازی برای کودکان نابینا جاذب و آسان است.)
سازهای کوب را روی میز می چینینم و سازهای ملودیک را در اطراف ان رموی زمین قرار می دهیم. یک کودک پشت بر سازها در انتهای کلاس می ایستد و چشمهای خود را می بندد. یکی از کودکان یک یا دو ساز را به صدا در می اورد و سپس از کودک ایستاده در انتهای کلاس می خواهد از روی صداها، نوع سازها را شناسایی کند.۵۳
این تمرین ابتدا با به صدا در آوردن یک ساز و سپس دو ساز با هم پیش می رود و به همین ترتیب تا جایی که کودک بتواند سازها را تشخیص دهد ادامه می یابد. در این بازی هر کودک با دوبار اشتباه جای خود را به دیگری می دهد. (کودکان نابینا می توانند با لمس سازها، صدای مربوط به ساز را حدس بزنند.)
از کودکان بخواهیم با فاصله کمی کنار هم بنشینند و چشمان خود را ببندند (و یا سر خود را روی میز بگذارند). آنگاه یکی از کودکان آهسته از بالای سر آنها حرکت کند و به طور دلخواه بالای سر یکی از آنان سازی کوبی (مانند دقک) را به صدا در آورد، اگر کودک متوجه شد که ساز بالای سر او نواخته شده است بلند شود و بگوید «من» و مجدداٌ سر خود را روی میز بگذارد.(این بازی برای کودکان نابینا نیز به سادگی قابل اجراست.)
در سکوت و بی حرکت بایستند و به محض شنیدن صدای ساز هر حرکتی را که دوست دارند انجام دهند. با قطع صدا به حالت سکوت و سکون کامل بازگردند و مجدداٌ با شنیدن صدا، حرکت دلخواه خود را انجام دهند.
کودکان به نوبت اشیاء را بی صدا از روی زمین بردارند و روی میز بگذارند به طوری که صدای حرکت دست و پا و یا بلند کردن شیئ و جابه جایی آنها به گوش کسی نرسد.
بازیهای ریتمیک۵۴
(برای پرورش مهارتهای حرکتی، هماهنگی بدنی، تقویت درک ریتم، دقت حرکتی)
از کودکان بخواهیم که :
دو گروه به شکل قطار تشکیل دهند؛ یک گروه قطار سریع السیر و یک گروه قطار عادی . وقتی مربی ریتم سریعی را با طبل می نوازد قطار سریع السیر حرکت می کند و هنگامی که ریتم آهسته أی را می نوازد، قطار عادی. به جای مربی یکی از کودکان هم می تواند با نواختن ریتمها به قطارها علامت دهد.
به صورت نیمدایره بایستند، یکی از کودکان مقابل آنها قرار گیرد و حرکت ریتمیکی را با دست، پا و یا بدن خود انجام دهد و همه کودکان مانند آینه أی حرکت او را تقلید کنند. این تمرین را می توان با دادن سازی کوبی به هر یک از کودکان انجام داد، به طوری که تقلید از ضربات ریتمیک کودک راهنما را با سازهای خود انجام دهند. این تمرین به صورت دوره أی نیز انجام می شود و هر کودک به نوبت در مقابل دیگران قرار گرفته راهنما می شود.
با ریتم سازی که مربی می نوازد در کلاس خرکت کنند و به محض آنکه صدا قطع شد به حالت بی حرکت بایستند و مجدداٌ به محض شروع شدن ریتم با هر سرعتی که می شنوند حرکت کنند. مربی در حین حرکت کودکان می تواند از ریتمهای مختلف برای تغییر در سرعت آنها استفاده کند.
چشمهای کودک را می بندیم به طوری که دستهای مربی را نبیند و از او می خواهیم ریتم دست زدن مربی را تقلید کند و تعداد ضربات دستهای مربی را بگوید.
کودکی در جلوی صف با سرعت و ریتم دلخواه به صورتهای مختلف حرکت کند و کودکان دیگر سرعت و حرکت پا و بدن خود را با او هماهنگ کنند.
از کودکان بخواهیم با حرکات خود و یا با نواختن طبل، ریتم فعالیتهایی را نشان دهند؛ برای مثال :
چگونه با کلنگ زمین را می کنند ؟
وقتی دیر شده است، چگونه خود را به مدرسه می رساند ؟
وقتی تلویزین برنامه جالبی دارد و او نمی تواند آن را ببیند، چگونه به اتاق خواب می رود ؟
وقتی درس را بلد نیست چگونه پای تخته می رود ؟
چگونه از میان گلها راه می رود ؟
چگونه در زمین فوتبال دنبال توپ می دود ؟
وقتی عجله دارد چگونه به دستشویی می رود ؟
تمرینهای ریتمیک
(برای پرورش درک ریتم، دقت حسی و حرکتی)
از کودکان بخواهیم که :
طوری بنشینند که دایره أی تشکیل شود، سازی کوبی (مانند دایره زنگی) را دست به دست بگردانند و هر یک به طور دلخواه آن را به صدا در آورند (و یا به هر کودک ساز کوبی داده شود تا هر کدام با حفظ نوبت ضرباتی را بر ساز خود بزنند).
ریتم ساده أی را که روی طبل می نوازیم روی ساز دیگری تقلید کنند.
سرعت حرکات بدن خود را با سرعت ریتم هماهنگ کنند. با ریتم آهسته حرکت کنند و با ریتم تند، بدوند، با قطع صدا بایستند و با شروع مجدد ریتم حرکت کنند.
با استفاده از گوشی پزشکی، صدای قلب خود را بشنوند و ریتم آن را روی طبل پیدا کنند، یا ریتم تنفس خود را با سازی کوبی بنوازند.
با حروف، تمرینهای ریتمیک مختلفی بسازند و آنها را به طور ریتمیک اجرا کنند :
دو ضربی مانند : آ، آ- آ، آ
نا، نا- نا، نا
بوم، بوم- بوم، بوم
سه ضربی مانند : دا، دا، دا
ها، ها، ها
بیم، بیم، بیم
و همچنین چهار ضربی و ضربهای دیگری …
- نام خود را به طور ریتمیک هجی و ریتم آن را با دست اجرا کنند و با سازهای کوبی بنوازند؛ مانند: الْ ناز .
ریتم کلمات و جملات را به طور دلخواه با دست و سازهای کوبی دنبال کنند. ابتدا با یک کلمه، سپس دو کلمه و در آخر با یک جمله کوتاه ریتم بسازند، یک کلمه مانند کتاب، مادر، خورشید. دو کلمه مانند آفتاب مهتاب، درخت سبز٫ یک جمله کوتاه مانند از جا پریدم، خورشید تابید.
صدای حیوانات و صدای اشیا متحرک را تقلید کنند و بر مبنای آنها ریتمی بسازند،
مانند : میو میو ماو ماو.
جیک جیک جیک وز وز وز٫
قان قان قان قان قان قان قان قان.
و صدای قطار، صدای باران و …
ریتم حرکات حیوانات و اشیاء متحرک را تقلید کنند.
ریتم اشعاری را که از حفظ هستند با حرکت دست و یا با سازهای کوبی دنبال کنند.
ریتم قطعه و آهنگی را که از ضبط صوت می شنوند یا توسط مربی نواخته می شود با دست زدن پیدا کنند و یا آن را با ساز کوبی همراهی کنند.
می توان به کمک دست زدن الگویی ریتمیک ساخت تا هنگام تشویق کودکان همه با هم آن الگو را با دست بنوازند :
و یا به طور دلخواه همه بر ساز بکوبند. همچنین می توان برای توبیخ و یا اعلام اشتباه کسی، ریتمی آهسته که احساس سستی و بی میل را منتقل یم سازد با دست نواخت. بهتر است ریتمهای پاداش و خطا با اشاره و اجازه مربی و با شروع و خاتمه أی مشخص اجرا شوند.
تقویت درک زیر و بمی کیفیت اصوات
از کودکان بخواهیم که :
بگویند کدام حیوان صدای زیر و کدامیک صدای بم دارد.
با استفاده از قوطی و سنگ ریزه های مختلف صداهای زیر و بم به وجود آورند.
اشعار یک ترانه را با تن های مختلف (زیر و بم) بخوانند.
بدون مشاهده نواختن دیگری، و تنها با شنیدن صدا زیر و بمی اصوات را با هم مقایسه کنند. برای مثال دو نت متفاوت را روی کلید پیانو و یا تیغه های ساز به صدا درآوریم و آنها بدون آنکه نواختن ما را مشاهده کنند صدا ها را با هم مقایسه کنند و دریابند که کدام یک بم تر از دیگری است. ابتدا نت هایی را انتخاب کنیم که تفوات آنها کاملاٌ بارز است و به تدریج از
نت های هم صداتر استفاده کنیم.
وسایل گوناگونی مانند شیشه، زنگوله، لیوان، ماهیتابه و… را با نخ از چهارپایه أی آویزان کنیم و از کودکان بخواهیم آنها را با مضراب به صدا در آورند و تفاوت صدا ها را توضیح دهند.
شدت نواختن دو نت (صدا) را مقایسه کنند و بگویند کدامیک شدیدتر است. به تدریج شدت نواختن دو صدا را به یکدیگر نزدیک می کنیم تا کودک برای درک تفاوت آنها دقیق تر شود.
نت هایی را با کشش مختلف به صدا در آورید تا کودک تشخیص دهد که کدامیک از نتها در مدت زمان بیشتری شنیده می شود و به عبارة دیگر صدای کدام نت طولانی تر است.
دوساز را از لحاظ جنس صدا زیرو بمی و ساختمان آن با هم مقایسه کنند.
از کودکان بخواهیم سازها را از روی طنین صدایشان شناسایی و بدون مشاهده ساز و فقط از روی صدا محل اختفای ان را پیدا کنند.
سازی را با شدتهای مختلف بنوازیم و کودک بلندی و کوتاهی و زیر و بمی صداهای آن را بدون مشاهده ساز تشخیص دهد. به تدریج صدا را کاهش دهیم تا کودک پایان صدا را اعلام کند.
از کودکان ناشنوا بخواهیم نزدیک سازی بنشینند چشمهی خود را ببندند و به صدای بلند سازها گوش دهند و توجه کنند که هر یک از این اصوات را در کدام قسمت بدن خود حس می کنند. انها می توانند با خواندن نتهای یک گام بگویند که کدام نتها در سر کدام در سینه و کدام ها را در شکم و پاهای خود احساس می کنند.
قطعه کوتاهی را که از چند نت (حداقل سه نت و حداکثر پنج نت) ساخته شده است بنوازید. سپس یکی از نتها را تغییر دهید و از کودک بخواهید تا مشخص کند صدای چندمین نت تغییر یافته است. این تمرین برای کودکان پیشرفته در موسیقی در شکل وسیعتری به کار می رود. می توان در مجموعه نت هایی از قطعه أی که کودکان آموخته اند تغییراتی داد تا آنها قسمت تغییر یافته را تشخیص دهند.
تمرین ریتم و وزن موسیقی۵۵
از کودکان بخواهیم که :
ریتم و ضربات آهنگهایی را که می شنوند با کشیدن خطوط افقی کوتاه و بزرگ رسم کنند. به عبارة دیگر کشش نت های مختلفی را که می شنوند روی کاغذ یا تخته سیاه رسم کنند. برای این تمرین بهتر است از قطعات و ملودیهای کوتاه استفاده شود.
برای مثال کشش نت های آهنگ «سل، می» را چنین رسم می کنند : (برای کشش نت سفید به خاطر احساس کشش بلند آن از خط بلند و برای کشش نت سیاه از خط کوتاه تر استفاده می شود.)
با استفاده از اشکال اشیاء، میوه ها، کاغذهای رنگی و تقسیم برابر انها میزانهای مختلفی بسازند و به کلاس بیاورند.
دو ریتم ساده را که با دست یا روی طبل نواخته می شود با هم مقایسه کنند و بگویند که آیا ریتم آنها همانند است ؟
ریتم آهنگهای مختلف را از نظر سرعت با همدیگر مقایسه کنند.
یک گام را با سرعتهای مختلف بنوازند و با استفاده از کششهای مختلفی که آموخته اند سرعتهای متفاوتی را به وجود آورند.
با چند نت ترکیبهای مختلفی بسازند و آنها را در اشکال مختلفی میزان بندی کنند و با دست و سازهای کوبی ریتم آن را پیدا کنند.
پژوهش موردی محقق درزمینه تاثیر فعالیتهای موسیقایی، بر رفتار خود آسیب رسانی در یک کودک عقب مانده ذهنی شدید
در مرکز خیریه حمایت از معلولین ذهنی- بدنی تهران
بسیاری از افراد عقب مانده ذهنی شدید و عمیق ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهند که از نظر اجتماعی غیر قابل قبولند و برای خود و سایرین خطر سازند. اسنل۵۶ (۱۹۸۷) نمونه های رایج رفتار خود آسیب رسانی۵۷ (SIB) مثل محکم زدن سر به زمین و اشیاء، بریدن قسمتهای گوناگون بدن، کشیدن مو، داخل کردن اشیاء در چشم را فهرست بندی کرده است (به نقل از آیشتد۵۸ و لوی۵۹ ۱۹۹۲ ) رفتار خود آسیب رسانی یا خود تخریبی۶۰ عبارت است از رفتاری که فرد آسیبهای عضوی به بدن خود وارد می سازد (تیت۶۱ و باروف۶۲ ۱۹۶۶، به نقل از دادستان ). تحقیقات اندکی در تاثیر فعالیتهای موسیقایی بر رفتار خود آسیب رسانی در کودکان عقب مانده ذهنی صورت گرفته است. جورجنس۶۳ (۱۹۷۴) با استفاده از فعالیتهای موسیقایی برای کاهش رقتارهایی که با یادگیری تداخل دارند (از قبیل خود آسیب رسانی عدم پیروی از دستورات دامنه توجه کوتاه) نشان داد که فعالیتهای موسیقایی که در زمینه ای خاص برای تغییر و اصلاح این قبیل رفتارها طراحی شده. شیوه درمانی موثری می باشد. ویگرام۶۴ (۱۹۹۵) به بررسی تاثیر موسیقی و صدا بر طیفی از اختلالات از جمله خود آسیب رسانی، اتیسم و اضطراب … پرداخت که نتایج نشان دهنده تاثیر مثبت فعالیتهای موسیقایی بر این اختلالات می باشد.
محقق با توجه به پیشینه پژوهش اقدام به طراحی برنامه ای برای کاهش رفتار خود آسیب رسانی در یک کودک عقب مانده ذهنی شدید نمود. کودک مورد مطالعه دختر بچه ای ۷ ساله دارای عقب ماندگی ذهنی شدید فاقد گفتار و دارای مشکل رفتاری خود آسیب رسانی از نوع کوبیدن سر به زمین بود. مدت رمان عمل (کوبیدن سر به زمین) از ۱ تا ۳ دقیقه و شدت آن در حدی بود که سر کودک زخمی و کبود می شد با ثبت تعداد رفتار در طول یک هفته میانگین رفتار خود آسیب رسانی در شبانه روز ۱۰ مورد تعیین گردید. علت بروز رفتار مواجه شدن با موقعیتهای ناکام کننده طرد از سوی والدین و همسالان و اجابت نکردن خواسته های کودک بود که برخورد نامناسب با این پدیده (تنبیه، سرزنش، توجه به رفتارهای منفی کودک…) این رفتار را در کودک تشدید کرده بود.
درمان به صورت شرکت کودک در جلسات موسیقی درمانی و انجام فعالیتهای موسیقایی (آموزش به وسیله سازهای ارف، بداهه نوازی، ریتم و بازیهای موزیکال) به مدت ۳ماه ارائه گردید و تعداد رفتار نابهنجار در طول هر هفته ثبت می شد.
در پایان مدت ارائه درمان (هفته ای یک جلسه) رفتار خود آسیب رسانی در کودک در مقایسه با خط پایه اولیه تقریباٌ به صفر رسید که نشان می دهد استفاده از فعالیتهای موسیقایی به عنوان ابزاری جذاب و موثر و تقویتی مناسب برای کودکان عقب مانده ذهنی شدید و عمیق چشم اندازی کاملاٌ امید بخش دارد. با توجه به نتایج می توان گفت که با برنامه ای مناسب در جهت حذف رفتارهای نامطلوب و ایجاد رفتارهای مطلوب (از قبیل همکاری، دوستی، مسئولیت و فرصت برای ابزار خود …) در کودکان عقب مانده ذهنی، فرصتی مناسب مهیا می شود که این کودکان داوطلبانه و فعالانه به کنترل خود و محیط پرداخته و بتوانند با بهره گیری از توانمندیهای خود به نیازهای روانی خویش پاسخ داده و بر مشکلات و ناهنجاریهای ایجاد شده فائق آیند.
برنامه ریزی ما در دورة کوتاه موسیقی درمانی او متمرکز بر تقویت کنترل حرکتی و ارتباط ریتمیک و منظم با سازها بود.
او در نخستین جلسات با سازهای مختلف مانند زیلوفون، متالوفون، طبل، مثلث، ارگ آشنا و تشویق و تحریک شد تا با سازها ارتباط برقرار کند و با مضراب بر روی طبلها و زیلوفونها بکوبد. ضربه های او تکانشی و گسسته بود. گاهی شدید و گاهی آهسته می نواخت و ناگهان ساکت می شد. در ماه دوم کوشش شد تا مضراب را با ریتم و نظم بهتری بر طبل بکوبد، از صدای نواختن ضربات مربی خود الگوبرداری کند، ریتم ساده ای را تقلید نماید و بیاموزد که کلیدهای ارگ را با کنترل بیشتری فشار دهد. در سومین ماه توانست نتهای گام را روی زیلوفون و ارگ بنوازد و بخواند و همچنین ریتم یکنواختی را به تقلید از مربی خود با مضراب روی طبل دنبال کند. تمرینهای ریتمیک پا و دست نیز در برنامه های تقلیدی او قرار داشتند. این تمرینها او را به توجه مشخص بر روی سازها ملزم می کردند و ضربات ناشیانه و بی هدف او را کمتر و ارتباط او را با مربی مستقیم تر ساختند. همچنین او تشویق می شد تا قبل از نواختن با موسیقی درمانگر از طریق نگاه ارتباط برقرار کند. در پایان ماه، خواندن آواز کوتاه به همراهی نواختن با دو تیغة زیلوفون در برنامة او قرار گرفت.
با استفاده از چنین طرحی محقق (اینجانب) به بررسی تأثیر برنامه های موسیقی درمانی بر کاهش رفتار پرخاشگرانه کلامی و فیزیکی یک دانش آموز عقب مانده در سه موقعیت جداگانه جلسات، موسیقی درمانی – کارگاه آموزش کاردستی و کلاس آموزش نقاشی و تربیت بدنی پرداخت. که نتایج از طریق طرح چند خط پایه ای با استفاده از یک رفتار فرد در موقعیتهای مختلف نشان داده شده است.
در این طرح پژوهشی یک رفتار فرد در موقعیتهای مختلف مورد بررسی قرار می گیرد. بعد از تعیین شرایط خط پایة رفتار در موقعیتهای مختلف، آن رفتار در یکی از موقعیتهای تحت تأثیر عمل آزمایشی (متغیر مستقل) واقع می شود. اگر عمل آزمایشی در آن موقعیت بر رفتار اثر مطلوب را نشان داد، آن رفتار در یک موقعیت دیگر نیز تحت تأثیر همان عمل آزمایشی قرار داده می شود. اگر باز هم پیشرفت پیش بینی شده با رفتار در موقعیت دوم نیز حاصل شد، رفتار در موقعیت سوم تحت تأثیر عمل آزمایشی یا متغیر مستقل قرار می گیرد، و الی آخر. اگر معلوم شد که متغیر مستقل در همة موقعیتهای مختلف در رفتار آماج تغییرات مطلوب پیش بینی شده را ایجاد می کند، می توان نتیجه گرفت که بین روش به کار رفته ( موسیقی درمانی به عنوان متغیر مستقل) و رفتار تحت بررسی (متغیر وابسته) یک رابطه تابعی وجود دارد.
- نمونه هایی از پژوهش های بالینی و تجربی
در فاصله سالهای ۱۹۷۷ تا به امروز تحقیقات وسیعی صورت گرفته است که تاثیرات موسیقی را بر علائم حیاتی و هورمون ها در بیماران جراحی، اورتوپدی، بیهوشی و دندان پزشکی نشان می دهد. در اینجا به طور خلاصه به نمونه هایی از آنها اشاره می شود.
۱٫ تاثیر موسیقی آرام بخش بر ترشح کورتیزول و نور آدرنالین در دو گروه ۱۵ نفری بیماران عمل جراحی که بیهوشی نخاعی گرفته بودند مطالعه شد. نتایج تحقیق تاثیر مثبت موسیقی را در کاهش هورمونهای مذکور در یک ساعت بعد از عمل و دوران نقاهت نشان می داد.۶۵
۲٫ تاثیر موسیقی آرام بخش بر سطح هورمون ACTH و اندور فین پی در پلاسما بر دو گروه ۱۰۰ نفری از زنان در عمل زایمان بررسی شد. نتایج تاثیر مثبت مویقی در کاهش سطح هورمونهای مذکور و در نتیجه تسکین فشار و درد زایمان را در گروه مورد آزمایش نشان می داد.۶۶
۳٫ بررسی تاثیر موسیقی آزام بخش بر ضربان نبض، فشار سرخرگی خون، سطح ترشح پرولاکتین و هورمون رشد بر روی ۵۰ بیمار جراحی دندان، بیان گر نتایج مثبتی در مورد آنان بود.۶۷
۴٫ تاثیر موسیقی در شیمی بدن مورد توجه بسیاری از پژوهش گران قرار گرفته است و تحقیقات متعددی این تاثیر را بر هورمونهای گوناگون از جمله هورمون استرس
(ADRENAL CORTICOATEROIDS) ننشان می دهد. تاثیر موسیقی بر افزایش مواد مخدر و نیز میزان فنیل تیلامین در بدن از جمله نتایج دیگری است که در این زمینه گزارش شده است.۶۸
۵٫ میلوک کولاسا و همکارانش در سال ۱۹۹۴ تاثیر موسیقی را بر ترشح هورمون کورتیزول بر بیمارانی که در معرض استرس قبل از جراحی بودند مطالعه کردند. میزان کورتیزول ۱۸ بیمار که در انتظار عمل جراحی بودند و روزانه مدت یک ساعت موسیقی می شنیدند هر ۱۵ دقیقه نمونه برداری شد. سطح کورتیزول خون این گروه بیماران در مقایسه با بیمارانی که موسیقی دریافت نمی کردند کاهش پیدا کرده بود.۶۹
سخن آخر و نتیجه گیری
در پایان تذکر جند نکته مهم ضروری به نظر می رسد. اول اینکه از دیدگاه این رشته موسیقی وسیله است نه هدف و البته بدیهی است که استفاده از موسیقی به عنوان ابزار به هیچ وجه از اهمیت هنری آن نمی کاهد و لطمه ای به جایگاه والای موسیقی از دیدگاه هنری وارد نخواهد کرد بلکه ارزش واقعی آن را به عنوان روش خاص درمانی و توان بخشی آشکار می سازد. به عبارت دیگر بحث درباره ماهیت هنری و زیبایی شناختی موسیقی، مقوله ای کاملاٌ جدا از کاربرد آن است اگر جه اساس نقش کاربردی موسیقی را نیز می توان در ماهیت هنری و زیبایی شناختی آن جست و جو کرد. دوم اینکه در رشته موسیقی درمانی تعصبی در انتخاب نوع موسیقی وجود ندارد. مثلاٌ استفاده از موسیقی کلاسیک غربی در فعالیت شنیداری برای فرد نا آشنا با این موسیقی کاری بیهوده است. زیرا تاثیر پذیری افراد از موسیقی ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ، علایق، عادتها و شیوه زندگی آنها دارد. در حقیقت استفاده از اصوات و موسیقی در فرهنگهای مختلف و تاثیر آن در جنبه های گوناگون زندگی بشر مقوله ای چنان گسترده است که بررسی تمام ابعاد آن نیاز به مطالعه ای گسترده دارد.
نکته مهمی که در حال حاضر گریبان گیر بسیاری از پزشکان محترم کشور ما است و طرح آن در این جا خالی از فایده نخواهد بود این است که متاسفانه اگر چه هم اکنون جامعه پزشکی ایران از دانش روز دنیای پزشکی بهره مند است ولی تفکری سنتی و بسیار یک جانبه بر آن سیطره دارد. امروزه پزشکی رمانتیک که در آن ره درمانهای غیر دارویی توجه خاصی شده است در برابر پزشکی کلاسیک تعریف می شود. در پزشکی رمانتیک نقش هنر فرهنگ تجربیات بشری و بسیاری از مسایل علوم انسانی در درمان مورد توجه است. در این راستا فرهنگ غنی و گوناگون فولکلوریک ایران می تواند بستر مساعدی را برای فعالیت در این زمینه ایجاد کند. البته برای دستیابی به اهداف علمی یاد شده فعالیتهای میان رشته ای و میان دانشگاهی بین صاحب نظران علوم پزشکی، روان شناسی، عصب شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی و هنر مندان رشته های مختلف الزامی است. تذکر آخر این که موسیقی هنری است انتزاعی و به همین دلیل استفاده از آن حتما باید همراه با پالایش دقیق و دقت و وسواس صورت گیرد. در واقع همان طور که در دارو درمانی نوع دارو میزان مصرف و زمان استفاده از آن مهم است در این رشته نیز نوع موسیقی یا فعالیت موزیکال میزان استفاده زمان استفاده و کیفیت و شرایط کاربرد آن بسیار با اهمیت خواهد بود. از آن جا که تمام روشهای رایج و غیر رایج درمان زاییده فکر بشذ و ناشی از تجربه های اوست نمی توان ادعا کرد که یکی از این روش ها کامل تر و موفقیت آمیز تر است. هدف اصلی دانش پزشکی درمان بیمار است و روشهای درمانی مختلف فقط ابزارهایی درجهت نیل به این مقصودند. مهم این است که در به کارگیری هیج روشی تعصب نداشته باشیم و با دیدی باز و با توجه به وضعیت بیمار از هر امکانی در جهت درمان صحیح استفاده کینم. لازمه این امر آشنایی با دیدگاهها و فلسفه های طب جایگزین و رایج است.